سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوشنبه 93 مهر 7 :: 11:3 صبح ::  نویسنده : ایرج گلشنی

مردم کجای دفاع مقدس هستند؟

بر کسی پوشیده نیست که این مردم بودند که در جبهه و پشت جبهه، دفاع مقدس را به سرانجام رساندند و بازیگر اصلی حماسه هشت سال جنگ تحمیلی بودند. این است که کسی نمی‌پرسد و نمی تواند بپرسد که در دوران جنگ، مردم کجا بودند؟ زیرا مردم اصل و اساس دفاع مقدس بودند و همواره در صحنه حضور داشتند.

اما جنگ که تمام شد، یک باره مردم محو شدند و نقش پررنگ‌شان در دوران دفاع مقدس جایش را به سکوت و انفعال و بی توجهی و یا کم توجهی به دوران دفاع مقدس داد و هر چه پیشتر می‌رویم، حضور مردمی کم و کم رنگ‌تر می‌شود.

زمانی که مردم به خیابان‌ها ریختند و سوم خرداد را جشن گرفتند به یک خاطره تبدیل شده است.

دیگر کسی تاریخ شکستن حصر آبادان را به خاطر ندارد.

جز چند عملیات معروف، دیگر عملیات ها از یادها رفته اند.

در هفته دفاع مقدس، مردم گل و شیرینی پخش نمی کنند و حتی از سالروز شروع دفاع مقدس اطلاع ندارند.

مردم به کناری رانده شدند و بزرگداشت دفاع مقدس از یک شور مردمی به یک برنامه دولتی در آمده است و اگر دولت- البته بهتر است بگویم چند نهاد خاص- اقدام به برنامه ریزی و اجرای چند همایش و رزمایش نکنند، کسی یادی از دفاع مقدس نمی کند.

اکنون شبکه ها پر شده است از گفت و گو با چهره های خاص و تکراری.

هیچ برنامه ای به صورت خودجوش از سوی مردم دیده نمی شود. مردم در بزرگداشت دوران حماسه ای که خود آفریدند، تحرکی ندارند و ..

و این یعنی ظلم .

بزرگ‌ترین تلاش مردمی را می توان در برخی فضاهای مجازی مانند پارسی بلاگ آن هم در حد نوشته ای و یا تبریکی دانست. شور عمومی مردمی در خیابان‌ها نیست. نه کسی آذینی می‌بندد نه شیرینی و شربتی تعارف می کند و نه حسی از دوران طلایی دفاع مقدس در رفتار عمومی دیده می شود.

هر چه هست یا نمایشگاه ارتش است یا سپاه.

این‌ها خوب‌اند اما کافی نیستند.

تا جشن و سرور و بزرگداشت دفاع مقدس مردمی نشود و مردم خود این روزها را مانند روز تولد خودشان جشن نگیرند، این همه برنامه های تصنعی فایده ای نخواهد داشت.

جالب است که در جایی مانند کاتالانگا، مردم بزرگداشت هفتصدمین سالگشت شکست ارتش خود را از ارتش اسپانیا !!! را با شور و عظمت میلیونی و خود جوش بر پا می کنند ولی مردم ما نسبت به پیروزی خود بر دشمن بی تفاوت اند.

واقعا جای تأمل و افسوس دارد.




موضوع مطلب :


حمله به داعش یا انهدام سوریه؟ یا پایان کار ایران؟

حمله امریکا در قالب یک ائتلاف به داعش در عراق، سرآغازی بر پایان کار بشار اسد است؛ زیرا:

تمرکز حملات امریکا به طور مشخص و قطی بر فعالیت داعش در عراق است. تمام تلاش امریکا بر شکست داعش در عراق است تا داعشی‌ها مجبور به عقب نشینی به طرف سوریه شوند. 

عقب نشینی به طرف سوریه به معنی تمرکز نیروی قدرتمند داعش در سوریه است و آنان با تراکم بالایی از نیروی نظامی و توان تسلیحاتی خود به سمت دمشق خواهند رفت و کار دولت بشار اسد را یک سره خواهند کرد.

همان طور که می دانیم امریکا تا چندی پیش نه تنها با داعش کاری نداشت بلکه تمام قدرتش را برای حمایت از آن به کار می‌گرفت؛ اما با ورود داعش به عراق و خالی کردن جبهه سوریه که باعث پیش روی ارتش سوری در مناطقی شد، از اقدام داعش عصبانی شد.

امریکا معتقد است که داعش باید ابتدا کار بشار اسد را تمام کند و بعد از آن به سوی ایران حرکت کند. اقدام به کشور گشایی اولا باعث پایداری بیشتر سوریه می‌شود و درثانی ، حمله به ایران را به تاخیر می‌اندازد.

هیچ شکی نباید کرد که ایران یکی از اهداف جدی و اصلی داعش است و تشیع به عنوان یک مذهب کفر و ارتداد خوانده می‌شود و جهاد علیه آنها واجب است. مفتی‌های آن‌ها بارها شیعیان را نجس و کافر خوانده اند و برای کشتن آن‌ها فتوا داده اند. 

بدون شک، حمله به عراق آن هم در شرایطی که وضعیت برای امریکا در آن کشور بهبود یافته و نیز این کشور به دلیل بدیهی سنگینش به امریکا در جریان جنگ نفت، به امریکا واستگی شدید دارد، نیاز به سرکوب و انهدام ندارد؛ داعش باید تمام تمرکزش را به ایران گرایش دهد.

ما باید منتظر اقدامات داعش در ایران نیز باشیم. اقدامات انتحاری در راه است و اگر نبود توان سربازان گمنام در وزارت اطلاعات، آن ها تا کنون بارها مردم ما را به خاک و خون کشیده بودند و هم اکنون هم بدون شک تلاش می‌کنند اما تا حال موفقیتی به دست نیاورده اند.

به هر ترتیب، هدف اصلی داعش امریکایی، حمله‌ای همه جانبه و سنگین به ایران است و این کار ابتدا باید با تسخیر سوریه انجام شود تا هم یکی از شاهرگ‌های حیاتی ایران قطع شود و نیز، محلی برای تمرکز و آموزش و آمادگی باشد و سپس با استفاده از حد فاصل‌های مشترک به داخل ایران وارد شوند.

ورود به ایران ابتدا با احیای مخالفان نظام اسلامی در کردستان عراق و خوزستان و حتی شرق کشور شروع خواهد شد  و  چند جبهه علیه ایران تاسیس می‌شود و آن‌گاه جنگی فرسایشی و گسترده مانند آن چه در ابتدای انقلاب آغاز شد، هدف آنان خواهد بود. 

در این راستا، تأکید بر افزایش بصیرت مردم، بهترین استراتژی برای مقابله با چنین روندی است. روندی که به سادگی خود را نشان نمی‌دهد و در طول زمان- تا پنج سال آینده- به مرور شاهد آن خواهیم بود مگر این که اتفاقی بیفتد و داعش از ریشه بسوزد.

باید باور کنیم و به یاد داشته باشیم که این ماییم که هدف اصلی امریکا و انگستان هستیم و باقی چه داعش و چه مبارزه با تروریسم و چه عراق و سوریه، همه بهانه و پوشش  است.




موضوع مطلب :


دوشنبه 93 شهریور 31 :: 12:50 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

یادت بخیر ای احساس نورانی من!

زمانی که جنگ بود، من بودم و یک سنگر خاکی و دو سه همسنگر خاکی. من ماندم و بر باد رفت خاک سنگر و خاک شدند همسنگران خاکی. و اکنون، بیزار از خود و بی‌قرار آن خاک‌های مقدس. احساسم می‌گوید هفته دفاع مقدس رسیده و بوی نم سنگر به مشام می‌رسد.

سنگری داشتیم معلق روی آب در دل جزیره مجنون؛ پشت نیزارهایی که دائم خم و راست می‌شدند؛ اما دلی فرص و محکم و احساسی که با رقص نی و باد، همراه با اشعه‌های طناز خورشید که از لای سوراخ‌های ترکش زده سنگر به داخل می آمد، سماع عارفانه ای داشت.

اما اکنون از خود می‌پرسم: کو آن سنگر خاکی، کو آن همسنگران خاکی و کو آن احساس نورانی من؟!

هر بار یاد آن دوران می افتم از خودم می‌پرسم چه شد که زنده ماندی؟ آیا قرار است رسالتی به دوش بکشی؟ ایا مانده‌ای تا فرمانی را اجرا کنی؟ و همیشه با این جواب خود را رام و آرام می‌کنم که حتما مأموریتی در پیش است و من مانده ام تا آن ماموریت را به انجام برسانم.اما لحظاتی بیشتر نمی‌گذرد که با انفجار این سوال خودم را منهدم می کنم که کدام مأموریت؟ 

ما بازمانده های دفاع مقدس چرا مانده ایم؟ مانده ایم برای عملیاتی دیگر یا بازمانده ایم برای حسرت و درد و داغ؟

مانده ایم برای یک یا حسین دیگر؟ یا مانده ایم چون جا مانده ایم؟ مانده ایم برای تکلیف یا جامانده ایم برای هیچ؟

غلط نکنم دارم چوب آن ترس ها و سر دزدیدن از نوک خاک ریز و چپیدن در کنج سنگر را می خورم. کاش آن همه با تیر و ترکش، غریبی نمی کردم. الان می فهمم که تیر و ترکش چه نعمت هایی بودند؛ الان می فهمم که دیر شده است. 

مثل کسی که طعمی خاطره انگیز چشیده باشد و حسرت امتحان دوباره اش را می کشد، در این حسرتم که کجا می شود رنگ و بویی هر چند کم مایه از آن دوران برای خودم زنده کنم. مواد لازمش دیگر نیست... گیر نمی آید نه در بازار، نه در اداره، نه در جشن و جشنواره، نه در کتاب و کتابخانه. در جاهایی که من سراغ دارم، این اجناس دیگر نیست تا شوربای دل خواه را پخت. آخ از این اقلام نایاب:

یک سنگر خاکی

چند همسنگر خاکی

و کمی احساس نورانی!

(گرامی باد یاد و خاطره همه رزمندگان مکتب و وطن. بخصوص شهیدان عزیزم شمس الله حیدریان(نصر 8)، قاسم محمدی(مجنون پاسکاه 4)، علی امیریان (والفجر هشت)، حسن دارابی(والفجر 9)، حسن جعفری(مرصاد). 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 93 شهریور 30 :: 1:27 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

وعده الهی

 

 

ظهور داعش، تحقق وعده الهی است

داعش و پدیده موسوم به دولت اسلامی، یک فرصت است برای اهل ایمان و هواداران ترویج مکتب الهی- انسانی اسلام شریف؛ زیرا، نمایش چهره‌ای زشت و کریه از اسلام توسط این گروه وحشی و خوارج کج فهم، یکی از بهترین توضیحات در خصوص حقانیت اسلام ناب و مکتب اهل بیت (ع) است.

زمانی که داعش نبود و به نام اسلام، جنایتی نمی‌کرد، دشمنان اسلام، اسلام و بخصوص شیعه را تروریسم می‌خواندند و اسلام را قوانین دست و پا گیر برای زندگی و منافی آزادی می‌شمردند؛ حال این داعش است که ثابت کرد که مکتب افراطی از نوع بابی و بهایی آن ، وحشی و افسار گیسخته است و دشمنان ما نیز زبان به اعتراف گشودند که داعش و دولت موسوم به اسلامی‌اش تروریسم هستند.

دشمنی روشن و آشکار نظام فکری داعش با تشیع، نشان می‌دهد که این دو، دو طرف حق و باطل هستند و لاجرم یکی از آن‌ها حق و دیگری باطل است. به بیان دیگر، وجود داعش فرصتی است برای تصمیم افکار عمومی جهان که تصمیم بگیرد، کدام خوانش از اسلام حق و دیگری باطل است.

داعش فرصت تاریخی است برای درک جریان خوارج. نوجوان و جوان شیعه همواره در پی فهم دلایل، چرایی و چگونگی جریان های تاریخی است و از خود می‌پرسد فلان موضوع تاریخی چگونه روی داد و بازخوانی اسلام توسط یک گروه -مانند خوارج- چگونه روی داد؟ وجود داعش و امثال این‌ها که به قول آن طنز پرداز فهیم، درک اسب دارند و عقل شتر، نشان می‌دهند که کج فهمی از اسلام، بهانه کردن اسلام و توسل به مکاتب برای تأمین قدرت و نان و آب دنیا چگونه ممکن است.

داعش فرصت گران‌بهایی است تا بار دیگر صلابت تشیع ثابت شده و مفهوم هیهات من الذله در عمل معنا شود. آن‌جا که آمرلی شیعه، به جای تسلیم، مقاومت را پیشه کرد و سد توقف داعش شد و جریان تضعیف و شکست و عقب نشینی داعش را رقم زد، نشان می‌دهد که فرهنگ تشیع، همان فرهنگ رشادت و شهادت امام حسین(ع) است و در هر جای تاریخ و جغرافیای بشری که لازم باشد خودش را نشان می‌دهد.

داعش یک فرصت بی نظیر است تا علمای اسلام از شیعه و سنی به بازنگری در نوع نگاه و بیان خود بپردازند و مخصوصا علمای سنی درک کنند که وجود اختلاف در بین مسلمانان منجر به چه فاجعه ای می‌شود. آنان باید با این تجربه درک کنند که دوری از مذاهب اسلام و یکدیگر را تکفیر کردن، برای جریان صهیونیستی منفعتی بزرگ دارد و به آن‌ها این امکان را می‌دهد که به نام اسلام، داعش و داعشیان را علم کنند و مسلمان کشی به راه بیندازند.

داعش یک فرصت طلایی است تا جمهوری اسلامی ایران -با تفکر و رشادت کسانی چون سردار سلیمانی- قدرت و توان نظامی و فرهنگی خود را به رخ جهانیان بکشاند و نشان دهد که منطقه بی وجود جمهوری اسلامی ثبات ندارد.

داعش این فرصت‌ها و فرصت‌های دیگری ناخواسته برای ما خلق کرده است و این چیز غریبی نیست؛ زیرا این وعده الهی است که کید دشمنان به خودشان برگردد. و اکنون که تیر زهرآگین داعش به سمت غرب نیز نشانه رفته است، زمانی است که کید صهیونیستی به اردوگاه صهیونیست باز می‌گردد و این وعده الهی است. 

 

 

وعده الهی

داعش




موضوع مطلب :


دوشنبه 93 تیر 23 :: 7:2 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

نخستین کتاب مردمی جهان از مرز 4000 مولف گذشت

 

نگارش نخستین کتاب مردمی  جهان با قلم جمعی از مردم ایران و کشورهایی مانند انگلستان، مصر، عراق، میانمار، ترکیه و... از نمایشگاه کتاب امسال آغاز شد و اکنون در نمایشگاه قرآن کریم پیگیری می شود

تا کنون شمار کسانی که صفحه ای از این کتاب را نوشته اند از مرز 4000 نفر گذشت  و رکوردی به یادماندنی به جای گذاشت.

برای اطلاع بیشتر   نخستین کتاب مردمی جهان را در گوگل سرچ کنید.




موضوع مطلب :


شنبه 93 خرداد 3 :: 8:36 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

نخستین کتاب مردمی جهان در حال تألیف است

نخستین کتاب مردمی جهان

سلام دوستان عزیز.

این شاید یکی از بهترین خبرهایی است که جان انسان را جلا می‌دهد و روحش را به آسمان می‌برد.

نخستین کتاب مردمی جهان با زیباترین موضوع انسانی به وسیلة مردم ایران زمین در حال نگارش است و شما هم می‌توانید یکی از نویسندگان آن باشید.

این خیر روح انگیز چند نکته زیبا دارد:

اول:‌ نخستین‌های خوب همیشه لایق بهترین مردمان است. مردمانی که به بیان حضرت امام ره از امت دوران پیامبر برترند.

دوم: موضوع کتاب، شریف ترین موضوع انسانی و اسلامی ، یعنی فرهنگ ایثار و فداکاری است.

سوم: هر ایرانی می‌تواند حداقل یک صفحه از این کتاب را داشته باشد و با قلم خودش بنویسد و با همان قلم شاهد انتشار آن باشد.

شما هم می‌توانید صفحه ای بنویسید و با فکر و برداشت خودتان یکی از جنبه های فرهنگ ایثار را که به وسعت بزرگی انسان کامل است را بنویسید.

چهارم: این ایده از نمایشگاه کتاب شروع شد و مفتخرم که صاحب این ایده و ابتکار باشم. بیش از دو هزار نفر بااشتیاق آمدند و نوشتند و هم اکنون مرحله اول کتاب در حال تدوین است و همچنان فرصت برای علاقه مندان باقی است.

پنجم:‌ نخستین کتاب مردمی جهان یعنی کتابی که مؤلف آن خود مردم هستنند. هر ایرانی یک صفحه ایثار شعار این کتاب مردمی و ارجمند است و از همة‌اهل قلم و اهل معرفت دعوت می‌کند سهمی در آن داشته باشند.

علاقه مندان برای مشارکت در تدوین این اثر ملی و نفیس می توانند با شماره 38511 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - دفتر امورایثارگران - تماس حاصل نمایند.

ششم: نکته جالب دیگر این است که عده ای از مردم ترکیه، عراق، اقلیم مستقل کردستان عراق، مصر و سوریه هم صفحاتی از این کتاب را نوشتند تا به این اثر زیبای مردم ایران رنگ و بوی بین‌آلمللی بدهند.

علاقه‌مندان برای اطلاع بیشتر می‌توانند نخستین کتاب مردمی جهان را در گوگل سرچ کنند واطلاعات بیشتری به دست بیاورند.

یک صفحه از این کتاب منتظر قلم شیوای شماست.

شماره تماس و هماهنگی برای نگارش یک صفحه از کتاب فرهنگ ایثار و فداکاری:

09337545352

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 بهمن 13 :: 12:46 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

 

 http://www.treybailey.net/wp-content/uploads/2012/01/Revolution-Fist.jpg

زیباترین‌ها را تو زیبا می‌آفرینی


 

وقتی خلق می‌کنی، خدمت به خلق می‌کنی و می‌افشانی بذر عشق و راستی در سله‌ها تا با قطره‌ای باران، بار آیند.

وقتی نیکو می‌آفرینی، تبسم خدای را شاهد می‌گیرم که احسن‌الخالقینی و لیاقتت به تحسین خدا می‌رسد.

در چشم تو، آسمانی آبی می‌شود دید که با اقیانوس مأنوس شده است تا شیرین ترین زلال‌ها در قاموس آفرینش معنا شود.

در سر انگشتان دعاخوانت، حس و معنی در هم می‌آمیزد و می‌شود بهترین تصویر از نور، می‌شود عالی‌ترین معنا از زندگی و تفسیر می‌کند خط زندگی را از میلاد تا خاک.

زمانی از قدمهایت سرود می‌ساختند، از فریادت تندیس خروش. از برق شمشیر جهادت، نغمة پیروزی و از صاعقة خشمت، ذبونی خصم. یورش ترا هر که می‌دید فردوسی زمانه می‌شد و خلوص ترا هر که می‌چشید، اقیانوس خضوع  و خطی از دفتر عشق تو تا می‌خواند، مجنون را در برابر خود زنده می‌دید؛ ای مصور حماسه و ای تصویر نیکی و ای تندیس قهرمانی و ای سرود رهایی و ای امید ایرانی و ای یل عاشورایی، ای مبارز ای مردانقلابی.

و امروز، چشم من در جستجوی جهاد هنری توست. گوش من، منتظر سرودسازی توی حماسه‌ساز است.

و اندیشة من، آماده است همراه با خط هنر تو به سوی دوست سفر کند و دست و دل را هم با خود ببرد.

پس بسرا! تصویر کن،‌ بساز و بیافرین بهترین مفاهیم را تا فهم من برای جستجوی یک حس خوب، این همه تنها نباشد.

پس بخوان به شیرین ترین سرودی که ملکة زبان و ذهن من برای تنهایی‌ها باشد و بگو آن چه که برای من و او، معنای ما بدهد تا هیچ حسی تنها نماند و هیچ پایی به ناکجاآباد نرود.

تو بگو! تو بسرا! تو بخوان! تو بنویس! تو بیافرین که زیباترین‌ها را تو زیبا می‌آفرینی.

تو بیا و این قلم شکسته را مرهم نه که زبانش الکن و مقدارش اندک و بیانش سنگین است.

تو بگو که از دل برآمده‌ای، و به دل می‌نشینی.

بگذار من گوشه‌ای بنشینم و به تماشای بالای بلند هنر تو بنشینم تا شاید کمال همنشین هم در من اثر کند.

قلم راستگویت، زنده باد! قلم‌موی راستینت،‌ زنده باد! نقش و نگارت ماندگار و عزتت پایدار.

 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 بهمن 6 :: 3:10 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

 

تکلیف قلم

 

https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQdvnREM1h1dkKB92qdlIbgoXxr17SEqIAvPdcN5_cXXAQfjFgrvA


 

قلم‌ها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتند، مسلسل‌ها کنار می‌روند، و اگر برای خدا و برای خلق خدا نباشد، مسلسل ساز می‌شوند. امام (ره)

 

قلم چیست؟ چرا اهمیت دارد؟ چگونه می‌شود از خون شهدا برتر به حساب می‌آید؟

در گذشته، حال و آینده، تکلیف مکتبی او چیست؟ وظیفه‌ی ملی او کدام است؟

 

هر کدام از سؤالات ذکر شده، خود تحلیلی مفصل و مبسوط می‌خواهد. آن هم تحلیل و تفسیری عمیق، همه جانبه و مستدل، و این هم؛ قلمی صاحب اندیشه و معتبر و محترم. آن چه امثال من در این باب می‌نگارند جز بیان نظر و احساس درون چیز دیگر نیست و حق مطلب ادا نشده باقی خواهند ماند؛ با این وصف، قصه، قصه‌ی دریاست و به قدر تشنگی باید چشیدن.

شک نداریم که فضیلت قلم بسیار والاست. آنقدر بالا که دربارگاه الهی جا دارد. آنقدر والا که خداوند کریم به آن قسم می‌خورد: «ن و القلم و مایسطرون» آنقدر مهم که نبی اکرم آن را «افضل من دماء الشهدا» می‌داند. از این رو، در قاموس ما قلم چیزی جز بیان کننده و ثبت کننده ارزش‌های انسانی و اسلامی نمی‌تواند باشد. ماهیت قلم چیزی جدا از ذات الهی نمی‌تواند باشد. نفس قلم و ذات قلم، جز نفس روحانی و عصاره عرشی نمی‌تواند باشد.

و این که چرا اهمیت دارد، شاید برای این است که بدون قلم، ارزش‌ها کوتاه عمر می‌شوند. بدون قلم حماسه‌ها می‌میرند. بی‌قلم، خیمه و خرگاه فداکاری‌ها برپا نمی‌ایستد. بدون قلم، سیاهی نسیان انسان زدودنی نیست. این قلم است که خوبی‌ها و زیبایی‌ها را سرزنده و جاری نگاه می‌دارد وگرنه خار و خاشاک زشتی‌ها که آسان‌تر از خوبی‌ها رشد می‌کنند، تمام صورت و سیمای نیکی‌ها را می‌پوشاند. اهمیت قلم در حفظ ارزش‌ها و اشاعه آنهاست. اهمیت قلم در آنست تکه می‌تواند با همه نسل‌ها ارتباط برقرار کند و با آنها سخن بگوید.

و این که چگونه می‌شود از خون شهدا برتر به حساب آید. علاوه برآن چه گفته شد، دلیل دیگری می‌تواند داشته باشد. وقتی به این نکته می‌اندیشم می‌بینم که شهید برای دفاع از یک ارزش جان خود را سرمایه‌گذاری می‌:ند او برای حفظ و حراست ارزش از تهاجم مستقیم دشمن که با جنگ افزار معلوم و نمایان؛ سینه به سینه آنها می‌گذارد و جان خود را سپر قرار می‌دهد. زمانی که او کشته شد، چه چیزی باید حقانیت او را در تمام تاریخ فریاد زند.، آیا جز قلم مرد میدانی هست؟

 نکته دیگر در حفاظت از ارزش‌هاست که با سلاح‌های مخرب ضد ارزشی و ضد اخلاقی دشمن به طور غیر مستقیم و بی مواجه فیزیکی مورد هجمه قرار می‌گیرند. چگونه می‌تواند در برابر حمله نرم ایستاد؟ چه چیزی می‌تواند سلاح و ابزار مبارزه باشد؟ در درگیری مستقیم سلاح‌هعای جنگی کارسازند، ولی آنجا که ذهن و مغز و روح و روان آحاد مردم به خصوص نوجوانان و جوانان مورد تهاجم قرار می‌گیرد، سلاح مبارزه و دفاع ما کدام است؛ آیا غیر از قلم تکیه گاهی و پناهگاهی هست؟ آیا غیر از قلم فریادرسی هست؟ تمام هنر و ادبیات، وابسته به قلم و زائیده خلاقیت این موهبت الهی هستند، این است که جز قلم سلاحی نیست و جز این سلاح هم کارساز نیست و جز استفاده از این سلاح، به صلاح نیست.

از آنچه گفتیم و هر آنچه نگفتیم، باید دریافت، قلم چونان شمشیر دو دم است. اگر به سمت زیبایی‌ها حرکت کند، مدینه فاضله می‌سازد و اگر به سمت بدی‌ها گرایش پیدا کند زیان می‌آفریند.

و باز خوب است دانست که تکلیف الهی قلم در پاسداشت و حفظ حرمت ارزش‌هاست و وظیفه‌ی ملی آن هم در کشور اسلامی ما، علاوه بر صیانت از ارزش‌های دینی، حفاظت از ارزش‌ها و داشته‌هلای ملی است. علاوه بر این، وظیفه‌ انسانی دیگر بر عهده دارد    و آن چیزی نیست جز ترویج فرهنگ قرآن    .

 

 

 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 دی 1 :: 2:26 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

نرمش قهرمانانه یعنی امام حسین(ع)


نرمش قهرمانانه یعنی حسین- نوشته ایرج گلشنی


در کشور امام حسین(ع) با مردم یا حسین(ع) و با شعار هیهات من‌الذله، شکست، اسارت و عقب‌نشینی معنا ندارد و هر چه هست، یا زندگی شرافتمندانه است، یا آزادگی سرفرازانه و یا شهادت جوانمردانه.

اصرار غربی‌ها به تسلیم ملت یا حسین(ع)، و پافشاری برای به زیر سلطه‌کشیدن کشور امام حسین(ع)، فقط و تنها یک دلیل دارد و آن ناتوانی غربی‌ها در فهم عاشورا.

وقتی عاشوراییان به عنوان الگوهای بزرگ ملت یا حسین(ع) قرار گرفتند، تأسی از آن‌ها و رفتار مانند آن‌ها، نه تنها منطقی است؛ بلکه عادی و معمول است و آن چه که غیرعادی و غیر معمول می‌تواند تلقی شود، رفتاری غیر از رفتار عاشورایی از مردم یا حسین(ع) در کشور امام حسین(ع) است.

گاهی دشمن کج می‌فهمد.یکی از چیزهایی را که کج می‌فهمد، همین معنای «نرمش قهرمانانه» است؛ زیر تصور می‌کنند این نرمش قهرمانانه اولاً در سیرة الگوهای دینی ما نیست و در ثانی، بدعتی از روی عجز است و آن را به ناتوانی و شکست و عقب‌نشینی تفسیر می‌کنند.

اما دقت در رفتار امام حسین(ع)، نشان می‌دهد که وی بارها «نرمش قهرمانانه» را به نمایش گذاشته است تا صحت رفتار و سالم بودن تصمیم‌های خود را به عنوان یک امام الگو، برای پیروانش باقی بگذارد. مروری بر رفتار امام حسین(ع) در جریان حادثة دل‌خراش عاشورا مؤید این گفتار است:

حضرت(ع) بارها به «نجنگیدن» تأکید داشتند. بعد از مواجهه شدن با حر بن یزید ریاحی، به این فرمانده پیشنهاد کرد تا به جای جنگ، مسیر کاروان را عوض کرده و به جای کوفه، به سمت یمن یا هر جای دیگر برود. اما فرمانده این اجازه را نداشت و اجازه تغییر مسیر به کاروان امام حسین(ع) نداد.

امام(ع) با طرح این موضوع، که نشان دادن نرمش و آمادگی برای پرهیز از جنگ است، به خرده‌گیران تاریخ، جوابی تاریخی داد؛ زیرا اگر امام(ع) چنین پیشنهادی طرح نمی‌کرد؛ امروز کسی نبود که به این سؤال جواب دهد:

امام حسین(ع) می‌توانست نجنگد و یارانش را به کشتن ندهد، زیرا می‌توانست پیشنهاد آتش بس بدهد، می‌توانست جایگزینی برای جنگیدن پیدا کند، می‌توانست برای حفظ جان خود و یارانش، قیام را به وقت دیگر وانهد، می‌توانست ...

امام(ع)، با نشان دادن این نرمش، به تمام ابهامات جواب داد و ثابت کرد که این سپاه کفر بود که تصمیم قطعی به جنگ و قتال داشت. امام(ع) ثابت کرد که در هر صورت، قصد جان او و یارانش را کرده بودند و این دشمن بود که راهی جز جنگ و قتال باقی نگذاشته بود و بر شیپور جنگ می‌دمید؛ زیرا هدف دشمن کشتن حسین(ع) و نابود کردن دین جد اوست؛ این است که به هیچ عنوان از جنگ روی برنخواهد گرداند.

در جایی دیگر، امام حسین(ع) از سپاه یزید، در خواست آب می‌کند. در حالی که علی اصغر(ع) را روی دستان گرفته است، برای او آب می‌خواهد تا به تاریخ بگوید که حسین(ع) از سر لجاجت با دشمن، یاران خود را در تنگنا قرار نداد؛ بلکه این دشمن بود که به هر صورت ممکن، این تنگنا را ایجاد کرده بود.

امام حسین(ع) از دشمن برای یاران خود تقاضای آب می‌کند تا فردای تاریخ کسی نگوید که امام(ع) بر سر لج بود و همه را فدای خود کرد . تا کسی نگوید که چرا امام(ع) حداقل برای خانواده‌اش از دشمن درخواست آب نکرد؟ چرا امام(ع) اندکی نرمش نشان نداد تا حداقل کودکان و زنان از تشنگی دچار رنج نشوند؟

اما تاریخ می‌گوید امام(ع) با آن‌که درخواست از دشمن برایش بسیار گران بود و رخم شمشیر برایش آسان‌تر بود از تقاضا از دشمن، اما برای اثبات خوی ددمنش دشمن، و اثبات این که دشمن آمده است تا به هر بهانة ممکن، او را بکشد تا دین جدش را دستخوش تغییرات و تحریفات کند، از دشمن تقاضای آب می‌کند، آن‌هم برای خردسال‌ترین عضو عاشورایی و آن‌هم در حالی که کودک شش‌ماهه را بر دست گرفته است؛ یعنی ای تاریخ، کور و کر نباش و ببین. با تمام چشم‌هایت ببین و با تمام گوش‌هایت بشنو که دشمن، هدفی جز کشتن من و نابودی دین جدم ندارد و هر چه هست، بهانة اوست برای کشتن و غارت و سوزاندن و نابود کردن.

در جاجای عاشورا، ما شاهد این گونه از نرمش‌های یک قهرمان هستیم که با تمام شهامت و شجاعتی که از وی سراغ داریم، باز از اتمام حجت دست بر نمی‌داشت و با تمام قدرت، روی امیال شخصی پا می‌گذاشت و آن‌چه درست بود را در تاریخ ثبت کرد تا امروز ما وارث «نرمش قهرمانانه» ای باشیم که ریشه در رفتار حسین شهید(ع) دارد. این است که می‌گوییم: نرمش قهرمانانه یعنی امام حسین(ع).

***

انگار تاریخ برای شیعیان راستین، تکرار مکرر می‌کند. جهان تبدیل شده است به کربلا و یزیدیان اطراف ما را گرفته‌اند. به بهانة انرژی هسته‌ای و ترس از ساخت بمب اتم، فرات و دجلة اقتصاد و معاش را بر ما بسته‌اند وسعی می‌کنند حلقه محاصره و تحریم را هر روز تنگ‌تر کنند.

بمب اتم بهانة آن‌هاست؛ اما خوب می‌دانیم که هدف اصلی و نیت باطنی‌شان، نابودی انقلاب اسلامی است. و ما خوب می‌دانیم که بمب اتم بهانه است و آن‌ها هم خوب می‌دانند که نابودی انقلاب اسلامی، یعنی شکستی برای کشور امام حسین(ع) و لطمه‌ای به مردم یا حسین(ع).

ما که از هجمه دشمن هراسی به دل نداریم و هر بار به مناسبتی، غریو و غیرت خود را نشان می‌دهیم؛ اما در برابر تاریخ، در برابر نسل‌های آینده و در برابر مردم سراسر جهان مسئولیم تا از حقانیت خود دفاع کنیم.

لازم است از حقانیت انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی انسان‌ساز و صلح‌دوست دفاع کنیم و برای این که نتوانند ما را به جنگ طلبی متهم کنند. برای آن که نتوانند ما را به ساخت سلاح اتمی برای کشتن انسان‌های بی‌گناه محکوم نکنند؛ لازم است نرمش قهرمانانه نشان دهیم و در حقیقت دست دشمن را رو کنیم.

بعید است که یزیدیان زمان، نسبت به پیام صلح ما عکس‌العمل مثبتی نشان دهند؛ بی‌شک، آن‌ها به راه خود ادامه خواهند داد و تحریم‌ها را بیشتر و بیشتر خواهند کرد و حتی اگر شهامتش را داشته باشند، با حملة نظامی دیگر، بنیاد انقلاب اسلامی را هدف قرار می‌دهند؛ اما اگر ما کمی نرمش نشان ندهیم، نسل‌ها ممکن است قضاوت نادرستی در مورد مواضع امروز ما داشته باشند.

درست مانند امام حسین(ع) باید رفتار کنیم. از او الگو بگیریم و در اوج قهرمانی و رشادت و عشق به شهادت، بهانه‌های واهی را از دشمن بگیریم.

­  

 




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 12:3 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

زینب س 

روای نور

 

در کربلا، وقتی که رگ‌ها لبه تیز شمشیر را بوسه می‌زند، و سینه‌ها خود را در آغوش سرنیزه‌ها می‌انداختند، و قلب‌ها به پیشواز تیرها می‌شتافتند، و خون بر صحرای جنون، طرح عشق می‌ریخت؛ «زینب» با زلال اشک، عکس می‌گرفت، و بر صورت برافروخته‌اش، خاطره می‌نگاشت، و شعر بلند شرف را با ترجیح‌بند «یا حسین، یا مولا» می‌سرود.

اگر زینب نبود، حسین تمام می‌شد و تاریخ کربلا پشت خط کاتب یزیدیان جا می‌ماند.

اگر زینب نبود، نور در تاریک‌خانة مورخین حلقه به گوش محبوس می‌شد.

 اگر زینب نبود، زبان عشق بریده بود.

 و ما هم عاشق نبودیم اگر او نبود. 

او بود که راوی نور شد و رنگین کمان کربلا را بر بوم آسمان بشریت نقاشی کرد تا ما امروز، طیف حقیقت و آگاهی و حماسه و آزادی و جهاد و شهادت و روایت را در کنار هم تشخیص دهیم. 

اگر او نبود...

از «شصت و یک هجری» تا «هزار و سیصد و والفجر مقدماتی» و از «هزار و سیصد و والفجر یک» تا «هزار و سیصد و والفجر هشت» را هم اوست که روایت می‌کند.

او، بیت‌المقدس غزل «ایمان، جهاد، شهادت» را در «خونین شهر» سرود. 

و اذان و اقامه فتح‌المبین را در گوش «دشت عباس» خواند.

«بوستان» طریق‌القدس را در بستان، نوشت.

 طرحی از «بدر» بر عطش «دجله» کشید، 

«خیبر» را در «پاسگاه زید» گشود.

خاطرة «کربلا» را «پنج بار» دیگر مرور کرد.

شبیه‌خوانی، «عاشورا» را در «میمک» به صحنه برد، 

در «شرق بصره»، «روزة رمضان» گرفت، 

و نمازش را در «مطلع‌الفجر» بر سجادة سبز «گیلان‌غرب» خواند...

و امروز...

... چقدر هیجان‌آور و شور‌آفرین است این توصیف: 

ما شاگردان مکتب زینبیم و زینب‌وار سر بر دفتر تاریخ انقلاب اسلامی ‌می‌افکنیم تا «هشت‌ فصل، شعر سبزینه سرخ»، «هشت فصل، بهاریه خون»، «هشت فصل، تصویر عشق»، «هشت فصل، نمایش نور»، «هشت فصل، راستان بهنام و فهمیده»، «هشت فصل، نستعلیق قلم پا و دست و نخاع»، «هشت فصل هنر مقاومت»، بر عظمتش بیفزاییم، و در این راه، بر سرلوحة خود نوشته‌ایم:

«به نام خدای زینب»

آری! ما درس‌آموختگان مکتب زینب(س) و تکرار او در تاریخ اسلامیم و این است تنها و بزرگ‌ترین افتخار ما...

این فخر فاخر، جاودانه باد.




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >>   >   
دلیل
درباره وبلاگ

اندیشه، حد و مرز ندارد و تا آن جا که دلیلی برای بودن وجود داشته باشد، اندیشه فراتر از آن وجود خواهد داشت و برای این بودن دلیل ها خواهد داشت تا نتیجه ی آن شدنی شایسته باشد.
پیوندها
www.shereno.com">شعر نو
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 31
کل بازدیدها: 200069