سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 90 تیر 11 :: 3:44 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

آسیب شناسی دوستی و عشق زمانه

مهمترین آسیب دوستی و عشق زمانه، نداشتن معیار و شرط و قاعده برای دوست گزیدن، دوست داشتن و دوست شدن است. این بدان معنا نیست که انسان ذاتا دوست نمی دارد و ذاتا از دوست شدن باید هراس داشته باشد، بلکه بدان معناست که هر رابطه ای را نباید و نمی توان دوستی دانست و هر رابطه ای را هم نباید به دوست شدن تبدیل کرد. رابطه برای آشنایی است، چه آشنایی؟ آشنایی با معیارها، شرایط و شروط که اگر آنها با هم جور بودند، دوستی دیرینه رقم می خورد و اگر نه، هوایی و هوسی و چند صباحی و بعد یا فراموشی یا فاجعه.

لذا اگر همه ، برای دوست شدن و حتی دوست داشتن، سخت گیر باشند و شروطی قرار دهند و برای تحقق شروط، مبارزه و صبر کنند، بسیاری از مسائل و مصائب حل می شود. نگاهی به سخنی از لسان الغیب، سند درستی دعوی من است:

فرمود:‌

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

شیوه ی حور و پری گر چه لطیف است ولی

خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد

دلشنان شد سخنم تا توقبولش کردی

آری آری! سخن عشق نشانی دارد

در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز

هر کسی برحسب فکر گمانی دارد

من هم در باب آشنا و دوست و عشق، فکری دارم. به فکر من، آن چه جناب حافظ فرمود با شرط برای آشنایی و دوستی ملازمت دارد. قرار نیست همه با هم همصحبت دل و همنیشین راز باشند. قرار نیست هر کس در هر حال با هر قاعده ای سخن از دوست و عشق و ملازمت به زبان آرد. امروزه یکی از دردهای اجتماع ما این است که هر دو کس ، بدون هیچ بررسی و تطبیق خواسته ها و نیازها و توانایی ها و علاقه‌مندی ها و... فقط به دلیل ارتباطات اجتماعی از گرایش به دوستی سخن می گویند و بدون معطلی به آن دست می زنند و این به دلیل وجو محدودیت ها ی اجتماعی امروز است که به اسم اسلام یا هر چیز دیگر، گریبانگیر مردم ما و نیز به بهانه ی ملیت و نژاد و ... گریبانگیر همه ی مردم دنیاست.

اتفاقا برای صیانت از کلمه ی دوستی و عشق (و نه محبت) و نیز صیانت از خود فرد (اندیشه ها، فکر و آرمان هایش) باید شرط و شروطی برای هر کس بر اساس «فکرش» وجود داشته باشد تا دو همجنس(از نظر احساسات، عواطف و اندیشه) در کنار هم قرار گیرند.

وقتی دو همفکر و دو هم اندیشه ای وجود نداشته باشد، چیزی جز جسم و تن باقی نمی ماند که دلیل دوستی و آشنایی و عشق کسانی باشد و این است که اول در حق عشق ظلم می شود و آن را به شهوت پرستی متهم می کنند و دوم در حق طبیعت انسان ظلم می شود که شایستگی بین دو انسان را ( به قول شریعتی : خویشاوندی دو انسان) را لگد مال می کند تا جایی که آدم وحشت می کند به کسی بگوید دوستت دارم که اگر بگوید انگار جنایت ضد بشری انجام داده است.

می فرماید:‌بنده ی آن باشد که آنی دارد. آن داشتن معنای وسیعی دارد که به فکر من، داشتن پاره ای شرط و شایستگی است. لذا هر کس لایق و شایسته ی دوست شدن و دوست بودن نیست.

می فرماید:‌

شیوه ی حور و پری گر چه لطیف است (و لطافت و زیبایی دارد ) ولی خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد، باید به تفاوت بین خوبی و لطافت و زیبایی توجه کرد. زیبایی و خوش تیپی و خوشگلی یک چیز است که بدون خوبی کامل نیست. لذا لطافت شرط لازم است اما کافی نیست. خوبی شرط کافی است. این است که لطافت و خوبی باید کنار هم قرار گیرند. این یعنی شرط و شروط. جایی دیگر می فرماید: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان می توان گرفت. لذا حسن و ملاحت دو چیز است و شرط موفقیت کنار هم بودن آنهاست (و این یعنی شرط . اگر این دو کنار هم قرار نگیرند موفقیتی نیست.)

می فرماید:‌سخن عشق نشانی دارد. لذا هر چیزی در هر جایی منجر به عشق نمی شود. شرط عشق، نشان(شروط) است. اگر مجموع شروط بود، دوستی و دشمنی معنا دارد و گرنه خیر.!

به هر حال،

در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز

هر کسی برحسب فکر گمانی دارد

و گمان من این است که دوستی های امروزین را باید با شرط وشروط همراه کرد و گرنه عاقبتی نخواهد داشت و می شود ان چه که مولانا گفت:

عشق هایی کز پی رنگی بود

عشق نبود ، عاقبت ننگی بود.

 

 




موضوع مطلب :



دلیل
درباره وبلاگ

اندیشه، حد و مرز ندارد و تا آن جا که دلیلی برای بودن وجود داشته باشد، اندیشه فراتر از آن وجود خواهد داشت و برای این بودن دلیل ها خواهد داشت تا نتیجه ی آن شدنی شایسته باشد.
پیوندها
www.shereno.com">شعر نو
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 199931