یکشنبه 93 مهر 27 :: 11:9 صبح :: نویسنده : ایرج گلشنی
ازخرمشهر تا کوبانی کوبانی اکنون میرود تا به تندیسی از مقاومت تبدیل شود و خاطرهای خوب بشود برای آنان که نسبت به آن شهر و دیار، دلبستگی دارند؛ مخصوصا قوم کرد. وقتی کوبانی و مقاومت دلیران آن مرز و بوم در برابر مغولهای زمانه، مورد تحسین همه قرار میگیرد، به فکر فرو میرویم و مصداق آن را در تاریخ و جغرافیای خود جست وجو میکنیم. جامعه، دچار نوعی حسادت و خوی رقابت میشود و میخواهد بگوید که او نیز چنین مقاومت و سلحشوریهایی را داشته و حتی بشتر از آن. من به سرعت یاد خرمشهر و مقاومت دلیرانة مردان و زنان آن سرزمین خدایی میافتم و هر چه از مقاومت چهل روزه میدانم در ذهنم نقش میبندد. چهل روز مقاومت در برابر ارتشی سراپا مسلح که اکنون داعش نمونة کوچکی از آن است. درست است که قهرمانان ما نتوانستند مانند کوبانی خرمشهر را از سقوط نجات ببخشند؛ اما عقب ننشستند تا آخرین لحظه و تا آخرین نفر و تا آخرین قطرة خون. از خرمشهر که بگذریم، همین دزفول را به یاد آریم که به رغم هشت سال موشک باران - به قول رزمندهها موشکهای دوازده متری در کوچههای یک متری- حتی یک روز از شهر خارج نشدند و مردم قهرمانش تا آخرین روز جنگ ماندند و مقاومت کردند و مدال مقاومترین شهر کشور را به دست آوردند. و بعد از دزفول، گیلان غرب، که دومین شهر مقاوم کشور لقب گرفت زیرا به رغم دوبار اشغال کامل در طول جنگ توسط بعثیها، در کوههای اطراف مقاومت خود را ادامه دادند و شهر و دیار را ترک نکرده و به دیگر شهرها مهاجرت نکردند. اما ، بعید میدانم نسل نوجوان و جوان ما از خرمشهر و دزفول و گیلان غرب چندان خاطرهای در ذهن داشته باشد؛ زیرا امروز کوبانی را بیشتر از خرمشهر میشناسند. این اتفاق وحشتناک و این فراموشی خطرناک دلایل زیادی دارد، یکی از آن دلایل، دور کردن مردم از جشن سوم خرداد و سیاسی و دولتی کردن گرامیداشت مقاومت غیرتمندانه خرمشهر قهرمان است طوری که مردم آن مقاومت سلحشورانه را کمتر به یاد میآورند. اما در کوبانی- درست بر عکس ما- این مردم هستند که به هر شکل ممکن، مقاومت قهرمانان خود را میستایند و آن را دارند تبدیل میکند به تندیس مقاومت در قرن بیست و یکم. ستایش خودجوش و مردم کرد در هر جای دنیا به هر طریق ممکن از جنگجویانشان در کوبانی، آن شهر را به نمادی از مقاومت مبدل ساخته و باعث روحیه برای دیگر جنگجویان کرد شده است و این در حالی است که اگر تبلیغات و اطلاع رسانی دولتی نباشد، ما از سوم خرداد هم بیخبر میمانیم تا برسد به تاریخ دیگر عملیاتهای بزرگ. وقتی خط سیر تاریخ از خرمشهر ما تا کوبانی آنها را دنبال میکنیم میبینیم که لازم است در روش تبلیغی خود در باره قهرمانان و مقاومتهای بزرگ ملی و مکتبیمان تجدید نظر کنیم و تاریخ و جغرافیای برجسته کشورمان را به مردم برگردانیم و بگذاریم مردم با آن تاریخ و جغرافیا احساس یگانگی کند. همین هفته دفاع مقدس که گذشت، کسی نداست کی آمد و کی تمام شد؟! بجز چند فیلم سینمایی و چند برنامه تلویزیونی و چند نمایشگاه نصفه و نیمه از ارتش و سپاه، هیچ چیز دیگری پیدا نبود و اگر همه چیز پیدا بود یک چیز گم بود و آن حضور خودجوش مردمی بود. امید که زمانی برسد مردم ما روزهای اوج دفاع مقدس را خود به خاطر بیاورند و خودشان با گل و شیرینی آن را گرامی بدارند و منتظر اعلامیه و اطلاعیههای دولت نمانند. و چقدر زیبا و باشکوه است آن روز. موضوع مطلب : دوشنبه 93 مهر 7 :: 11:3 صبح :: نویسنده : ایرج گلشنی
مردم کجای دفاع مقدس هستند؟ بر کسی پوشیده نیست که این مردم بودند که در جبهه و پشت جبهه، دفاع مقدس را به سرانجام رساندند و بازیگر اصلی حماسه هشت سال جنگ تحمیلی بودند. این است که کسی نمیپرسد و نمی تواند بپرسد که در دوران جنگ، مردم کجا بودند؟ زیرا مردم اصل و اساس دفاع مقدس بودند و همواره در صحنه حضور داشتند. اما جنگ که تمام شد، یک باره مردم محو شدند و نقش پررنگشان در دوران دفاع مقدس جایش را به سکوت و انفعال و بی توجهی و یا کم توجهی به دوران دفاع مقدس داد و هر چه پیشتر میرویم، حضور مردمی کم و کم رنگتر میشود. زمانی که مردم به خیابانها ریختند و سوم خرداد را جشن گرفتند به یک خاطره تبدیل شده است. دیگر کسی تاریخ شکستن حصر آبادان را به خاطر ندارد. جز چند عملیات معروف، دیگر عملیات ها از یادها رفته اند. در هفته دفاع مقدس، مردم گل و شیرینی پخش نمی کنند و حتی از سالروز شروع دفاع مقدس اطلاع ندارند. مردم به کناری رانده شدند و بزرگداشت دفاع مقدس از یک شور مردمی به یک برنامه دولتی در آمده است و اگر دولت- البته بهتر است بگویم چند نهاد خاص- اقدام به برنامه ریزی و اجرای چند همایش و رزمایش نکنند، کسی یادی از دفاع مقدس نمی کند. اکنون شبکه ها پر شده است از گفت و گو با چهره های خاص و تکراری. هیچ برنامه ای به صورت خودجوش از سوی مردم دیده نمی شود. مردم در بزرگداشت دوران حماسه ای که خود آفریدند، تحرکی ندارند و .. و این یعنی ظلم . بزرگترین تلاش مردمی را می توان در برخی فضاهای مجازی مانند پارسی بلاگ آن هم در حد نوشته ای و یا تبریکی دانست. شور عمومی مردمی در خیابانها نیست. نه کسی آذینی میبندد نه شیرینی و شربتی تعارف می کند و نه حسی از دوران طلایی دفاع مقدس در رفتار عمومی دیده می شود. هر چه هست یا نمایشگاه ارتش است یا سپاه. اینها خوباند اما کافی نیستند. تا جشن و سرور و بزرگداشت دفاع مقدس مردمی نشود و مردم خود این روزها را مانند روز تولد خودشان جشن نگیرند، این همه برنامه های تصنعی فایده ای نخواهد داشت. جالب است که در جایی مانند کاتالانگا، مردم بزرگداشت هفتصدمین سالگشت شکست ارتش خود را از ارتش اسپانیا !!! را با شور و عظمت میلیونی و خود جوش بر پا می کنند ولی مردم ما نسبت به پیروزی خود بر دشمن بی تفاوت اند. واقعا جای تأمل و افسوس دارد. موضوع مطلب : شنبه 93 مهر 5 :: 11:15 صبح :: نویسنده : ایرج گلشنی
حمله به داعش یا انهدام سوریه؟ یا پایان کار ایران؟ حمله امریکا در قالب یک ائتلاف به داعش در عراق، سرآغازی بر پایان کار بشار اسد است؛ زیرا: تمرکز حملات امریکا به طور مشخص و قطی بر فعالیت داعش در عراق است. تمام تلاش امریکا بر شکست داعش در عراق است تا داعشیها مجبور به عقب نشینی به طرف سوریه شوند. عقب نشینی به طرف سوریه به معنی تمرکز نیروی قدرتمند داعش در سوریه است و آنان با تراکم بالایی از نیروی نظامی و توان تسلیحاتی خود به سمت دمشق خواهند رفت و کار دولت بشار اسد را یک سره خواهند کرد. همان طور که می دانیم امریکا تا چندی پیش نه تنها با داعش کاری نداشت بلکه تمام قدرتش را برای حمایت از آن به کار میگرفت؛ اما با ورود داعش به عراق و خالی کردن جبهه سوریه که باعث پیش روی ارتش سوری در مناطقی شد، از اقدام داعش عصبانی شد. امریکا معتقد است که داعش باید ابتدا کار بشار اسد را تمام کند و بعد از آن به سوی ایران حرکت کند. اقدام به کشور گشایی اولا باعث پایداری بیشتر سوریه میشود و درثانی ، حمله به ایران را به تاخیر میاندازد. هیچ شکی نباید کرد که ایران یکی از اهداف جدی و اصلی داعش است و تشیع به عنوان یک مذهب کفر و ارتداد خوانده میشود و جهاد علیه آنها واجب است. مفتیهای آنها بارها شیعیان را نجس و کافر خوانده اند و برای کشتن آنها فتوا داده اند. بدون شک، حمله به عراق آن هم در شرایطی که وضعیت برای امریکا در آن کشور بهبود یافته و نیز این کشور به دلیل بدیهی سنگینش به امریکا در جریان جنگ نفت، به امریکا واستگی شدید دارد، نیاز به سرکوب و انهدام ندارد؛ داعش باید تمام تمرکزش را به ایران گرایش دهد. ما باید منتظر اقدامات داعش در ایران نیز باشیم. اقدامات انتحاری در راه است و اگر نبود توان سربازان گمنام در وزارت اطلاعات، آن ها تا کنون بارها مردم ما را به خاک و خون کشیده بودند و هم اکنون هم بدون شک تلاش میکنند اما تا حال موفقیتی به دست نیاورده اند. به هر ترتیب، هدف اصلی داعش امریکایی، حملهای همه جانبه و سنگین به ایران است و این کار ابتدا باید با تسخیر سوریه انجام شود تا هم یکی از شاهرگهای حیاتی ایران قطع شود و نیز، محلی برای تمرکز و آموزش و آمادگی باشد و سپس با استفاده از حد فاصلهای مشترک به داخل ایران وارد شوند. ورود به ایران ابتدا با احیای مخالفان نظام اسلامی در کردستان عراق و خوزستان و حتی شرق کشور شروع خواهد شد و چند جبهه علیه ایران تاسیس میشود و آنگاه جنگی فرسایشی و گسترده مانند آن چه در ابتدای انقلاب آغاز شد، هدف آنان خواهد بود. در این راستا، تأکید بر افزایش بصیرت مردم، بهترین استراتژی برای مقابله با چنین روندی است. روندی که به سادگی خود را نشان نمیدهد و در طول زمان- تا پنج سال آینده- به مرور شاهد آن خواهیم بود مگر این که اتفاقی بیفتد و داعش از ریشه بسوزد. باید باور کنیم و به یاد داشته باشیم که این ماییم که هدف اصلی امریکا و انگستان هستیم و باقی چه داعش و چه مبارزه با تروریسم و چه عراق و سوریه، همه بهانه و پوشش است. موضوع مطلب : دلیل درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 212643
|
||||