سه شنبه 90 بهمن 11 :: 8:4 عصر :: نویسنده : ایرج گلشنی
بحث انقلاب اسلامی که به میان میآید، هر انسان محقق و آزادهای که ریگ سیاست در کفش منطقش نباشد، به یاد امام ره می افتد و می داند که بی نام خمینی ره ، انقلاب اسلامی بی هویت و بی اساس است. با همین مختصر می توان فهمید که انقلاب اصیل اسلامی آن است که با کلام و اندیشه ی آن بزرگ مرد تاریخ ایران تبیین می شود. حال اگر امام ره بود و این روزها را می دید چه می گفت و چه می کرد؟ شاید این مهم ترین سوالی باشد که این روزها فکر مشغولی خیلی هاست. اگر امام ره بود و می شنید که همه باندبازی ها به نحوی خود را به نام و مقام شامخ ایشان منتسب می کنند چه می گفت و چه می کرد؟ اگر امام ره بود و فشار اقتصادی وارد بر همان زاغه نشینان و پابرهنگان مورد عنایتش می دید، چه می گفت و چه می کرد؟ وقتی کتابی مانند قلعه حیوانات را می خوانیم و تغییر رویه و شکل و شعار و شمایل انقلاب ها را می بینیم، و همان تغییرات را در انقلاب خودمان می بینیم، ما چه باید بگوییم و چه باید بکنیم؟ روزگاری بود که شهید رجایی فرزندش را از دست زدن به موتور و ماشین بیت المال منع می کرد و الان فرزندان آقایان در گرانترین دانشگاه ها درس می خوانند و در بهترین هتل ها اقامت می کنند. فاجعه ی سه هزار میلیاردی رخ می دهد نگران اختلاف طبقاتی در دوران سلطنت بودیم و الان اختلاف طبقاتی فاجعه ای غیر قابل مهار است و... و بسیاری نکات که همگان به خوبی همه را می دانند. حال اگر امام ره بود چه می کرد؟ درماندگی فقط بعد اقتصادی ندارد. گاه فشارهای روحی و روانی است که یک جامعه را از بنیان می کند. در این رابطه هم اکنون ملت ایران جزو افسرده ترین ملت های دنیا هستند. ملت بزرگی که امام ره آن را بهتر از ملت دوران رسول ص خواند، اکنون هیچ الفت و مهربانی با خود و دیگران ندارد. انقلابی که برای یگانگی آمده بود به سرعت مردم را در دسته های ضد قرار داد و یک عده شدند گل و گلستان و جمع دیگری شند خار و خاشاک. حال چگونه می توان خار و خاشاک را کنار گل و گلزار قرار داد، خدا می داند! و خدا می داند که دیگر نمی شود. تقسیم ملت ایران به دو گروه گل و خاشاک، بدعتی بود که بسیار خطرناک است و آثار آن هر لحظه بیشتر نمایان می شود. از هم گسیختگی بازار و قیمت های دلخواه و نبود نظارت، فرصت طلبان را به جان ملت انداخته است و سطح اعتماد به کمترین سطح ممکن رسیده است و این خبر خوشی برای ملتی که به قول امامش به وحدت زنده است، نیست و امیدوارم که این قلم سخت در اشتباه باشد. هنوز با دم مسیحایی آن امام فرزانه زنده ایم؛ ولی این نفس اهورایی را به نسل هایمان خوب منتقل نکردیم. انقلاب اسلامی و امام ره به جای زندگی در دل و روح نسل ها در ویژه برنامه های دولت اسیر شده اند. دلیل این سخن را چنین بررسی کنید: اگر در دهه فجر جشن های ملی و مردمی بدون حضور دولت برگزار شد، یعنی دهه فجر و امام ره را از مردم نگرفته ایم وگرنه باید احساس خطر کرد. همان گونه که روزهای انقلاب مردم به خیابان ها آمدند و انقلاب کردند و بعد بدون هیچ توصیه دولتی درجشن آن شرکت کردند، اگر دهه فجر ما به همان سبک و سیاق با سلام و صلوات ملت همراه باشد، عالی است و گرنه با برگزاری چند جلسه و همایش دولتی با بودجه بیت المال، نه انقلاب زنده می شود و نه گرامی داشته می شود. برنامه های فرمالیته و فرمایشی دارد ما را می برد به سوی همان جشن های ساختگی دوهزار و پانصد ساله. چه فرق می کند که جشن سی و دو ساله باشد یا هزار و پانصد ساله! مهم این است که حرف امام ره زنده باشد و حضور مردم با اشتیاق. به نظر نمی رسد که مقام معظم رهبری بتوانند کاری بیش از آن چه هست بکنند چه که ایشان هم مانند حسن ع چنان تنها مانده است که شاید چاره ای جز مماشاتی صلح گونه نداشته باشند. این را نمی دانیم اما وقتی سخنان شریبشان را می شنویم که سال ها نسبت به موضوعی هشدار می دهند و کسی عمل نمی کند، یعنی حسن زمان هم چاره ای جز صلحی تلخ ندارد. امیدوارم تمام فکرهایم غلط باشد و غلط باشد و غلط باشد. امیدوارم دهه فجر با جوشش مردمی برای چشن همراه باشد. امیدوارم اگر امام بود، راضی بود و از وضعیت کنونی ما خاطر مبارکشان شاد بود. امیدوارم! اما گمان نمی کنم چنین باشد. موضوع مطلب : دلیل درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 36
کل بازدیدها: 212759
|
||||