چهارشنبه 92 خرداد 15 :: 2:36 عصر :: نویسنده : ایرج گلشنی
انتخابات شوراها یا هیجان قومها تصور عمومی این است که انتخابات چیز خوبی است و در این راستا انتخابات شوراهای شهر ایدهآل یک جامعه است؛ چرا که : اول: بازی دموکراسی را پر نشاط می کند و به تحقق آن کمک می کند. دوم: مدیریت بهتری بر شهر اعمال می کند و شهر ها را به آبادانی می رساند. البته گفتم که این دیدگاه عام است و لزوما نمی تواند درست باشد.
من نظر دیگری دارم! اگر قرار باشد که با انتخابات شوراها و امثالهم، رویایی به نام دموکراسی اتفاق بیفتد، زمانی این امر مقدر است که بازی بر قاعده باشد. یعنی ابتدا باید احزاب سیاسی و مردمی شکل بگیرند، و سپس نماینده احزاب برای رقابت انتخاباتی بیاید، از سوی حزبش حمایت مالی و تبلیغی و صد البته حمایت علمی و سیاسی بشود و سپس چیزی به نام انتخابات به اجرا در آید. این در حالی است که در کشور ما چیزی به نام حزب وجود خارجی ندارد! یعنی بازی بر قاعده نیست. لذا بازنده اصلی این بازی، همان دموکراسی خواهد بود؛ چرا؟ چونکه نظریه معروف «مشت آهنین الیگارشی» نه فقط در رآس دولت ها ، بلکه در شهرها هم گسترانیده می شود و مردم (نمایند اصلی دموکراسی) فقط یک هفته ده روزی در بازی هستند و بعد با تیم های اقوام و آشنایان تعویض می شوند و تا دور آینده بازی نیمکت نشین و تماشاچی می شوند.
نکته دیگر در اداره شهر نهفته است که شهرها به دست افراد حقیقی غیر حزبی و قومگرا می افتد و تا قوم و قبیله و آشنای خودش را از پیروزی مشعوف کند دور کارش به پایان رسیده است. تا تجربه می آموزد که زمانش گذشته است و گاه هم از همان ابتدا _مانند بسیاری از شهرها مثل کرمانشاه و تبریز و آستانه و...- تمام وقت را به درگیری های داخل شورایی می گذرانند تا جایی که منحل می شوند و سال ها شهر بدون شورا و بدون شهردار باقی می ماند. یعنی نه افراد تجربه این کار را دارند و نه احزابی هست که پیش از مبارزه تبلیغاتی و انتخابات آموزش ها را داده باشند. به عبارت دیگر، آقایان و خانم ها دلاکی را از سر کچل مدیریت شهر یاد میگیرند.
این است که در جایی که قوم و قبیله جای حزب و گروه سیاسی و اجتماعی را می گیرد، نمی توان توقع چندانی داشت. از طرف دیگر هم به حکم قانون اساسی مجبوریم و باید انتخابات ها را برگزار کنیم. به عبارت دیگر مجبوریم سرنا را از تهاش فوت کنیم. یعنی به جای آن که اول حزب ایجاد می کردیم و رفتار مدیریت سیاسی را نهادینه می کردیم و بعد شروع به بازی انتخابات می کردیم، اول انتخابات برگزار می کنیم تا کم کم حزب سازی و گروه گرایی اجتماعی را یاد بگیریم!! این است که در انتخابات شوراهای شهر بیشتر هیجان قوم وقبیله ای است که کار می کند نه حزب، نه گروه و نه برنامه و تخصص. موضوع مطلب : دلیل درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 22
کل بازدیدها: 212384
|
||||