شنبه 92 آذر 30 :: 12:3 عصر :: نویسنده : ایرج گلشنی
زینب س روای نور
در کربلا، وقتی که رگها لبه تیز شمشیر را بوسه میزند، و سینهها خود را در آغوش سرنیزهها میانداختند، و قلبها به پیشواز تیرها میشتافتند، و خون بر صحرای جنون، طرح عشق میریخت؛ «زینب» با زلال اشک، عکس میگرفت، و بر صورت برافروختهاش، خاطره مینگاشت، و شعر بلند شرف را با ترجیحبند «یا حسین، یا مولا» میسرود. اگر زینب نبود، حسین تمام میشد و تاریخ کربلا پشت خط کاتب یزیدیان جا میماند. اگر زینب نبود، نور در تاریکخانة مورخین حلقه به گوش محبوس میشد. اگر زینب نبود، زبان عشق بریده بود. و ما هم عاشق نبودیم اگر او نبود. او بود که راوی نور شد و رنگین کمان کربلا را بر بوم آسمان بشریت نقاشی کرد تا ما امروز، طیف حقیقت و آگاهی و حماسه و آزادی و جهاد و شهادت و روایت را در کنار هم تشخیص دهیم. اگر او نبود... از «شصت و یک هجری» تا «هزار و سیصد و والفجر مقدماتی» و از «هزار و سیصد و والفجر یک» تا «هزار و سیصد و والفجر هشت» را هم اوست که روایت میکند. او، بیتالمقدس غزل «ایمان، جهاد، شهادت» را در «خونین شهر» سرود. و اذان و اقامه فتحالمبین را در گوش «دشت عباس» خواند. «بوستان» طریقالقدس را در بستان، نوشت. طرحی از «بدر» بر عطش «دجله» کشید، «خیبر» را در «پاسگاه زید» گشود. خاطرة «کربلا» را «پنج بار» دیگر مرور کرد. شبیهخوانی، «عاشورا» را در «میمک» به صحنه برد، در «شرق بصره»، «روزة رمضان» گرفت، و نمازش را در «مطلعالفجر» بر سجادة سبز «گیلانغرب» خواند... و امروز... ... چقدر هیجانآور و شورآفرین است این توصیف: ما شاگردان مکتب زینبیم و زینبوار سر بر دفتر تاریخ انقلاب اسلامی میافکنیم تا «هشت فصل، شعر سبزینه سرخ»، «هشت فصل، بهاریه خون»، «هشت فصل، تصویر عشق»، «هشت فصل، نمایش نور»، «هشت فصل، راستان بهنام و فهمیده»، «هشت فصل، نستعلیق قلم پا و دست و نخاع»، «هشت فصل هنر مقاومت»، بر عظمتش بیفزاییم، و در این راه، بر سرلوحة خود نوشتهایم: «به نام خدای زینب» آری! ما درسآموختگان مکتب زینب(س) و تکرار او در تاریخ اسلامیم و این است تنها و بزرگترین افتخار ما... این فخر فاخر، جاودانه باد. موضوع مطلب : دلیل درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 212544
|
||||