سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوشنبه 93 شهریور 31 :: 12:50 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

یادت بخیر ای احساس نورانی من!

زمانی که جنگ بود، من بودم و یک سنگر خاکی و دو سه همسنگر خاکی. من ماندم و بر باد رفت خاک سنگر و خاک شدند همسنگران خاکی. و اکنون، بیزار از خود و بی‌قرار آن خاک‌های مقدس. احساسم می‌گوید هفته دفاع مقدس رسیده و بوی نم سنگر به مشام می‌رسد.

سنگری داشتیم معلق روی آب در دل جزیره مجنون؛ پشت نیزارهایی که دائم خم و راست می‌شدند؛ اما دلی فرص و محکم و احساسی که با رقص نی و باد، همراه با اشعه‌های طناز خورشید که از لای سوراخ‌های ترکش زده سنگر به داخل می آمد، سماع عارفانه ای داشت.

اما اکنون از خود می‌پرسم: کو آن سنگر خاکی، کو آن همسنگران خاکی و کو آن احساس نورانی من؟!

هر بار یاد آن دوران می افتم از خودم می‌پرسم چه شد که زنده ماندی؟ آیا قرار است رسالتی به دوش بکشی؟ ایا مانده‌ای تا فرمانی را اجرا کنی؟ و همیشه با این جواب خود را رام و آرام می‌کنم که حتما مأموریتی در پیش است و من مانده ام تا آن ماموریت را به انجام برسانم.اما لحظاتی بیشتر نمی‌گذرد که با انفجار این سوال خودم را منهدم می کنم که کدام مأموریت؟ 

ما بازمانده های دفاع مقدس چرا مانده ایم؟ مانده ایم برای عملیاتی دیگر یا بازمانده ایم برای حسرت و درد و داغ؟

مانده ایم برای یک یا حسین دیگر؟ یا مانده ایم چون جا مانده ایم؟ مانده ایم برای تکلیف یا جامانده ایم برای هیچ؟

غلط نکنم دارم چوب آن ترس ها و سر دزدیدن از نوک خاک ریز و چپیدن در کنج سنگر را می خورم. کاش آن همه با تیر و ترکش، غریبی نمی کردم. الان می فهمم که تیر و ترکش چه نعمت هایی بودند؛ الان می فهمم که دیر شده است. 

مثل کسی که طعمی خاطره انگیز چشیده باشد و حسرت امتحان دوباره اش را می کشد، در این حسرتم که کجا می شود رنگ و بویی هر چند کم مایه از آن دوران برای خودم زنده کنم. مواد لازمش دیگر نیست... گیر نمی آید نه در بازار، نه در اداره، نه در جشن و جشنواره، نه در کتاب و کتابخانه. در جاهایی که من سراغ دارم، این اجناس دیگر نیست تا شوربای دل خواه را پخت. آخ از این اقلام نایاب:

یک سنگر خاکی

چند همسنگر خاکی

و کمی احساس نورانی!

(گرامی باد یاد و خاطره همه رزمندگان مکتب و وطن. بخصوص شهیدان عزیزم شمس الله حیدریان(نصر 8)، قاسم محمدی(مجنون پاسکاه 4)، علی امیریان (والفجر هشت)، حسن دارابی(والفجر 9)، حسن جعفری(مرصاد). 

 




موضوع مطلب :



دلیل
درباره وبلاگ

اندیشه، حد و مرز ندارد و تا آن جا که دلیلی برای بودن وجود داشته باشد، اندیشه فراتر از آن وجود خواهد داشت و برای این بودن دلیل ها خواهد داشت تا نتیجه ی آن شدنی شایسته باشد.
پیوندها
www.shereno.com">شعر نو
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 85
بازدید دیروز: 50
کل بازدیدها: 213201