سه شنبه 90 دی 13 :: 3:57 عصر :: نویسنده : ایرج گلشنی
وقتی گناه من تفهیم میشود آتش به رنج من تقسیم میشود عمرم ز ابتدا بی بازگشت آن بر روی ثانیه تنظیم میشود باجبر زندگی آغاز، وین عجب مختار بودنم تعلیم میشود انواع رنج ها را شامل شوم هر گونه از لذت تحریم میشود مذهب چه بود و دین؟ درکم نمیکشد ناچار عقل من تسلیم میشود کورم، کرم، زبانم لال، اینچنین بنیاد معرفت تحکیم میشود روحم به نا کجا آباد عاقبت جسمم به خاکدان تقدیم میشود روح رها ولی با رنج همنشین جسمم اما کمی تکریم میشود با آخرین نفس ها توبه می کنم این توبه آخرین تصمیم می شود ای صاحبان قدرت با تمام قد در پیشگاهتان تعظیم میشود شعر از ایرج گلشنی چند وقتی بود به دلیل مشغله قادر به حضور در جمع دوستان نبودم. این غزل دو سه ماه پیش سروده شد که برای خودم جالب از آب در آمد امیدوارم دوستان هم به عنوان یک احوالپرسی پذیرا باشند! موضوع مطلب : دلیل درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 213971
|
||||