سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 90 تیر 28 :: 3:25 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

پیام رسانی، نه چانه زنی

ابزارها، وسایل بسیار مفیدی برای انجام کار هستند؛ به نحوی که گاه بدون آنها امکان انجام کار مفید وجود ندارد.

شما می تواند با یک بیل مکانیکی، در هر دقیقه چند برابر چند کارگر ماهر کار کنید.

شما می توانید با قاشق و چنگال، در نهایت بهداشت و راحتی، غذا میل کنید.

شما می توانید با یک بیل، ساعت ها باغبانی کنید.                                              

شما می توانید...

اما اگر جای ابزارها و کاربرد آنها را عوض کنید، چه می شود؟ یعنی اگر بخواهیم با قاشق باغبانی کنیم و با بیل غذا بخوریم ، چه اتفاقی می افتد؟؟ بدیهی است کارمان گره می خورد، اعصابمان خراب می شود، زخمی می شویم و و و در نهایت به هدفمان نمی رسیم.

 پیامک، ابزار مفیدی است که البته ما ایرانی ها خوب کاربرد و کارکرد آن را نمی شناسیم؛ این است که همواره روحی خسته و اعصابی در هم لهیده از دست پیامک داریم. واقعیت این است که ما بیشتر با این ابزار چانه می زنیم و گاه به گفت و گوهای طولانی روی می آوریم!

اس ام اس به معنی پیام کوتاه است و نه به معنی گفت و گو های چند ساعته و نه به معنی متن های طولانی که گاه از موبایل بیرون می زند! صرف چندین دقیقه برای نوشتن یک متن بعلاوه انتظارهای زیاد و مکرر برای برگشت جواب، زمان زیادی از ما را می گیرد و عمر تلف می کند و به اقتصاد و فرهنگ لطمه می زند.

قاعده این است که از ابزار برای کاری استفاده کنیم که برای آن تولید شده است تا کارایی مناسب داشته باشد. استفاده از ابزار برای کاربردهای دیگر ، بیشتر حماقت است تا ابتکار و خلاقیت. ابتکار و خلاقیت زمانی است که با تغییر در ابزارهای موجود به ابزار جدیدی رسید که برای مقصود، کارایی بیشتری دارد و گرنه حماقت است که از یک ابزار انتظار کار دیگری داشت.

پیام رسان پارسی بلاگ هم از این قاعده مستثنی نیست.

پیام رسان پارسی بلاگ همان گونه که ا ز نامش پیداست، پیام رسان است. یعنی ابزاری برای رساندن یک پیام و نه کمتر و نه بیشتر. اما جای تعجب و البته تأسف است که برخی از دوستان این نکته ی روشن را درک نمی کنند و انتظارات بیشتری از این ابزار دارند و انگار می خواهند با بیل غذا بخورند و عجیب هم به این کار اصرار دارند!!!!

پیام رسان یعنی : پیامت را ارسال کن و برو! دیگر نه منتطر جواب طرف مقابل باش و نه به پیامی جواب بده. فقط پیام خود را بنویس و دیگر به دیگران در باره ی یک موضوع به چانه زنی و درگیری لفظی از طریق این ابزار اقدام نکن چون این ابزار ، و سیله ی مناسبی برای این کار نیست چون از سرعت بسیار کمی برای رفت و برگشت نظرها برخوردار است.

ابزار مناسب چانه زنی ، چت است و یا تلفن و... این است که وقتی جای ابزارها را عوض می کنیم، مثل قاشق و بیل، دچار مشکل می شویم:

·          اعصابش از دست پیام رسان به هم می ریزد

·          پولش پای پیام رسان هدر می شود

·          از این که دیگران برایش نظر نمی گذار ند آشوب شده است

·          از این که...

باقی را خود می دانید.

بنابر این برای جلوگیری از آسیبی که می تواند ابزار به شما بزند، بهتر است ابزار را بشناسید و در حد و اندازه ی آن ابزار و کاربردهایش از آن انتظار داشته باشید.

نکته آخر این که استفاده از این ابزارها به شخصیت آدم ها هم ربط دارد. که البته بحث در این باره بماند!!

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 تیر 22 :: 3:51 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

برخی دیگر از آثار حجاب در پیشگیری از آسیب:

در بعد فردی:

·          مانع از سوء استفاده دیگران از جسم می شود

·          مانع از مزاحمت های احتمالی افراد لاابالی می شود

·          مانع از فشارهای روحی در اثر فشن و مد می شود.

·          ایجاد استقلال روحی و صلابت روانی می کند

·          فرد را صاحب یک فلسفه و یک منش می کند و او را از بی ‌ریشه‌ای می رهاند.

·          فرد را از اسارت تبلیغات می رهاند و لذ ا حجاب علاوه بر دفاع از جسم، از روان و روح هم حفاظت می‌کند.

در بعد اجتماعی:

·          باعث نزدیک شدن شکل فیزیکی انسان ها به هم می شود.

·          باعث نزدیکی آرمانی انسان های یک جامعه به یکدیگر است

·          موجب عدم تحریک جنسی نوجوانان و جوانان می شود.

·          مانع از تحریک جنسی نسل ها قبل از سن بلوغ می شود.

·          فساد و شهوت در جامعه بشری کاهش می یابد .

·          باعث افزایش امنیت اجتماعی می شود.

در بعد انسانی:

·           حجاب ماهیت انسانی دارد- و نه اسلامی یا ایرانی- لذا انسان به انسانیت خود نزدیک می شود.

·          حجاب برای انسان است- نه زن و نه مرد بلکه هر دو- و این به معنی رعایت عدالت بین انسان هاست.

·          حجاب تا حدی انسان فقیر وغنی را یکسان می‌پوشاند و باعث کاهش سطح طبقاتی است.

·          حجاب ، انسان را به راستی و درستی و هم نوع دوستی فرا می‌خواند وانسان ها را غمخوار یکدیگر می‌کند.

در بعد مدیریت اجتماعی:

·       حجاب، کنترل اجتماعی و کار مشترک را تسهیل کرده و از حواشی جلوگیری می‌کند.

·       حجاب، باعث افزایش عفت عمومی و تسهیل مدیریت اجتماعی می‌شود.

·       به کنترل آسیب های اجتماعی کمک شایانی می کند.

·       اجتماع را از خطر تبلیغ زدگی و خانواده‌ها از چشم و هم چشمی دور می‌کند.

·       حجاب ، مد و فشن را در مسیر درست قرار می دهد و باعث جلوگیری از هرز سرمایه‌های مادی و معنوی انسان ها می شود.

در بعد اخلاق و رفتار:

·           حجاب موجب رفتار حسنه و ارتباط حسنه بین انسان ها می شود.

·          حجاب با تقویب عفت و نجابت، باعث گسترش حیا می شود.

·          حجاب روابط بین انسان ها را تعریف و حد و مرز معناداری قائل می شود تا از ترکیب‌های نامتجانس و مخرب جلوگیری نماید.

·          حجاب در حقیقت رعایت عدالت بین جنس و جسم است تا هر کس در جای خود قرار گیرد و از افراط و تفریط جسم و جنس و جسم زدگی و جنس زدگی جلوگیری می‌کند تا رفتارها همواره متعادل و اخلاق‌ها همیشه نیک بماند.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 تیر 22 :: 3:50 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

حجاب و فشن:

آیا حجاب و فشن در مقابل هم قرار دارند؟ جواب روشن است:

الف: حجاب به هیچ وجه در مقابل فشن قرار ندارد و آن را تأیید می‌کند. به عبارتی، اگر منظور از فشن، مد روز و به روز بودن است، حجاب هم قطعا به روز بودن را تأیید می‌کند.

اما زمانی که فشن به معنی بی مبالاتی، بی‌بند وباری و حراج عفت و ناموس باشد، بی شک ، حجاب با آن سرسازگاری نخواهد داشت.

اگر حجاب را ضد فشن می‌نامند برای آن است که :الف: حجاب را مربوط به گذشته و امر ارتجاعی بخوانند

ب: حجاب را در مقابل مدرنیته، به روز شدن و تازگی قرار داده و آن را ضد تجدد و نوگرایی بدانند

ج: حجاب را مربوط به نسل های گذشته بدانند و برای نسل های جدید نهی کنند و محجبه را مانع رشد و ترقی بخوانند و او را ضد نوگرایی و پیشرفت بنامند و بدینسان او را بکوبند.

اما ، واقعیت این است که حجاب هم به شدت اهل فشن و مد و به روز شدن است؛ اما نه با تعریفی که غربی‌ها و کالج‌های مد از نوگرایی و تجدد و به روز شدن ارائه می‌کنند. حجاب، خود فلسفه ای است که برای ماعرض خود تعریف دارد. تعریف حجاب از به روز شدن هم مشخص است. حداقل این نکته مشخص است که به روز شدن به معنی لخت شدن نیست!

بی حجابی و بد حجابی باعث می شود:الف:‌ نسل ها زودتر از موعد مقرر به سن بلوغ برسند و وارد دوران تحریک جنسی شوند.

ب: قبل از حل شدن مساله ی جنسی، جنسیت عامل تحریک جسمی می شود و این تقدم فهم جنسی و جسمی بر فهم و شعور فردی و اخلاقی است و بسیار خطرناک است.

ج: چون درک مسائل جسمی و جنسی ساده تر از دیگر مسائل است، نسل ها در سن پایین وارد جنگ و درگیری ظاهر و جسم(لباس و شهوت) می‌شوند بدون آن که برای آن آماده شده باشند و در مقابل عوارض آن مصونیت یافته باشند.ه: بی حجابی(ظاهرگسیختگی)، باعث تغییر معانی واژه های مقدس مانند عشق و دوست داشتن می‌شود، چرا که بشر برای ایجاد ارتباط سعی در استفاده از کلمات احساسی و محبت آمیز می کند و لذا واژه هایی مانند عشق و دوست داشتن اولین قربانی هایی هستند که پیش پای شهوت جسم دو جنس زبح می شوند.

و: بی حجابی، جسم انسان را حراج می کند. با حراج جسم، نوبت به حراج زودرس روح و روان می‌رسد. روح و روان به بلوغ کافی برای دفاع از خود نمی‌رسند؛ لذا زودتر از واقعه و ارزان تر از فی چوب حراج می‌خورند.

ز: والدین برای نگاه‌داری فرزندان خود، بخصوص فرزندان دختر دچار استرس و عارضه‌های روانی می‌شوند. ح: و...

اما حجاب اگر باشد....:(البته منظورم حجاب واقعی است نه آن چه الان در جامعه‌ی ما به اسم حجاب حاکم است.) اگر باشد...:

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 تیر 22 :: 3:41 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 مختصری از مباحث قابل طرح در باب حجاب و عفاف و پیشگیری از آسیب‌ها

برای درک روشن این موضوع بهتر است بدانیم که حجاب و عفاف از چه ابعادی برخوردار هستند. ابتدا برای جلوگیری از پیچیدگی فهم، حجاب و عفاف را یک چیز معنا می کنیم و آن عبارت است از : حجب و عفتی که باعث پوشش مناسب و رفتار مناسب می‌شود که در نتیجه‌ی آن شخصیت سالمی از یک انسان با رفتار و منش کریمانه انتظار می رود.

حجب و عفت می‌تواند ابعاد گوناگونی داشته باشد، مانند: بعد فردی(عرفان شخصی)، بعد عمومی(رفتار اجتماعی)،

به بیان دیگر، ابعاد اخلاق فردی، منش خانوادگی و رفتار جمعی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد:

در بعد فردی، حجب و عفاف برازنده ی یک ایرانی است؛ چرا که از قدیم الایام_به خصوص قبل از ظهور اسلام- هم حجاب در میان مردم ایران معنای وسیعی داشت و کاملا نهادینه بود و هم عفت از سرآمدان اخلاق ایرانی بود.

بعد از اسلام ، حجب و عفاف در ایران و جهان مورد تأیید و تأکید قرار گرفت و این گونه نیست که حجب و عفاف از اسلام آغاز شده باشد.

در بعد فردی، حجب و عفاف باعث می‌شد:

فرد(زن و مرد) خود را به نحوی بپوشانند که آثار برجسته ی بدن در مرد و زن، نمایان نباشد و به طور ذاتی و فطری نسبت به برجستگی‌های بدن خود _ به خصوص عورتین، باسن و سینه‌ها- حساس باشند و سعی کنند آن ها را از تیر رس چشم ها دور دارند.

همچنین سعی می‌کردند که آرام سخن بگویند، آرام حرکت کنند، درهنگام راه رفتن ادا و اطوار در نیاورند، در هنگام راه رفتن باسن به چپ و راست نچرخانند، با صدای زنانه یا کش دار سخن نگویند و... به طور کلی مردان ایرانی سعی می‌کردند مرد باشند و زنان هم سعی می کردند زن باشند. نه مرد به زنانگی گرایش داشت و نه زن به مردی و ذکوری. دو صفت مردانگی و زنانگی بارزه و مشخصه‌ی مردان و زنان ایرانی بود.

یکی از دلایل بزرگی که مردم ایران را به سمت اسلام راند، همین وضعیت پوشش(حجاب) و منش اخلاقی(عفت و پاکدامنی) بود. فهم مردم ایران از حجاب و عفاف تا جایی بود که مرد و زن با لباس های خاص خود، حتی ظاهر لباس کل مسلمانان را تحت تأثیر قرار داند به نحوی که چادر، به عنوان یکی از لباس ‌های اصیل ایرانی، به عنوان حجاب اسلامی مطرح شد و الان هم همان طور است. به عبارتی، بر عکس کسانی که فکر می کنند اسلام چادر آورده و به ایرانیان پوشانده، این ایرانیان بودند که چادر(ماشته) را به اسلام وارد کردند.

ایرانیان از عصر ساسانی به طور مشخص و بعد در دوران عباسیه و سپس در دوران صفویه با انتخاب رنگ سیاه برای چادر زنان، حتی رنگ را هم به اسلام تحمیل کرده‌اند و اسلام که طرفدار رنگ‌های روشن برای پوشش است و حتی سیاهی را مکروه (لباس فرعونیان) می‌داند، مجبور به اطاعت از مرام ایرانی‌ها شده است.

اما آثار این پوشش و آن منش:

منش عفت، که ریشه در حیا و نجابت دارد، باعث می‌شود:

الف: امنیت چشمی و گوشی و زبانی در میان مردم حاکم باشد.

ب: ریشه ی دوستی ها واقعی و اعتماد در بین مردم گسترش یابد و کلاهبرداری و دوز و کلک از میان برچیده شود.

ج: انسان به انسانیت خود نزدیک و نزدیک تر شود و حس گرمی میان قلب ها معنایی غیر از شهوت داشته باشد.

اما پوشش(حجاب):

الف: باعث گسترش عفت می‌شود و بر عمق و غنای آن می افزاید.

ب: موجب می‌شود که نگاه ها از جسم و شهوت به احساسات بشری و ضمیر عقلی و اخلاقی معطوف شود.

ج: موجب می‌شود حریم امن و خصوصی افراد مورد تعرض خواسته یا ناخواسته دیگران قرار نگیرد.

د: موجب می شود که فرصت طلبان و کسانی که از انسان ، فقط بدن او را بفهمند، بی توفیق بمانند.

اما چرا چنین موهبتی مورد تعارض دیگران قرار می‌گیرد و آن را ضد بشری و ضد آزادی می‌نامند؟

الف:‌خصومت با اسلام به عنوان یک مکتب الهی

ب: عدم فهم ایرانی بودن حجاب و فراموش کردن لوطی‌گری و مشتی‌گری ایرانی ها

ج: جریان سیاسی همیشه مخالف که بدون فلسفه مخالفت نمی تواند زنده بماند.

د: معرفی شدن حجاب به عنوان یک نماد سیاسی نه به عنوان یک فرهنگی ایرانی اسلامی و سوء استفاده ابزاری از حجاب

ه: منتسب کردن امر حجاب به گروهی خاص و قشر بندی کردن بین مردم_مانند حزب الله و غیر که آسیب جدی و اصلی است.

و: تبلیغات سخت و گسترده‌ی فشن به عنوان نماد مدرنیته و جا زدن حجاب به عنوان عنصر عهد عتیق!

ز: و از همه بدتر، دولتی کردن حجاب و تبلیغ حجاب و دور کردن مردم از صحنه‌ی اصلی موضوع.

و آن چه الان حجاب از آن رنج می‌برد:

الف:‌آزاد نبودن حجاب و در هم آمیختگی مومن و مشرک با انتخاب اجباری یک نوع حجاب

ب: مجبه بودن به عنوان یک امر دولتی و سیاسی به جای شخصی بودن و انتخاب بر اساس معرفت( به عبارتی، انتخاب حجاب و پوشش بیشتر امری اداری و سیاسی است تا فردی و معرفتی. این است که دوغ و دوشاب یکی شده است و مومن و مومنه و کافر و ولگرد همه تقریبا یک نوع حجاب می‌پوشند: چادر یا مانتو و معلوم هم نیست که پوشنده ی آن به آن اعتقادی دارد یا خیر؟!)

همه متهم‌اند؟؟

با وضع امروزین حجاب در جامعه، متأسفانه همه متهم اند! خوب و بد از هم قابل تشخیص نیست. معلوم نیست کسی که در زیر چادر است_ یا در زیر ریش_ آیا به آن اعتقادی دارد یا از آن برای اغراض شیطانی سوء استفاده می کند؟

کسی که چادر پوشیده آیا همان فاطمه گونه ای است که حجاب معرفت به تن دارد یا فاحشه ای که به نام حجاب خیانت خود را پنهان کرده است تا شرطه و سروان را گول بمالد و به کار خود بپردازد؟

علاوه بر استفاده ی ابزاری از حجاب، اعتبار صاحب آن زیر سوال می رود و کسی به حضرت عباس نمی تواند قسم بخورد که زیر چادر هر که هست، نجیب و عفیف و پاک است و این برای چادر و برای حجاب، آسیبی وحشتناک است.

در چنین شرایطی، حجاب نه تنها اصلاح کننده و محافظ نیست، بلکه به شدت رواج دهنده‌ی ریا، فرصت دهنده به کلک‌بازان و موجب تمسخر دین اسلام و فرهنگ ایرانی می‌شود.

این است که این فرضیه را می توان صادر کرد:

اگر حجاب آزاد بود و هر کس بر اساس شأن خود پوشش مناسب خو را انتخاب می‌کرد، معلوم بود که کی اهل چادر (ریش) است و کی نیست!!

البته معلوم نیست در صورت تحقق این فرضیه، فلسفه ی حکومت اسلامی و دولت اسلامی چه می‌شود؟!

به هر عنوان، حجاب که امری انسانی، عقلایی و اخلاقی است و برای انسان در هر جای دنیا، انسانیت می‌آورد و این اصلی خدشه ناپذیر است. حجاب و عفاف، مخالف و در برابر بی بند و باری قرار می‌گیرد و مبارزه‌ی این دو، پایان ناپذیر است.




موضوع مطلب :


شنبه 90 تیر 11 :: 3:44 عصر ::  نویسنده : ایرج گلشنی

آسیب شناسی دوستی و عشق زمانه

مهمترین آسیب دوستی و عشق زمانه، نداشتن معیار و شرط و قاعده برای دوست گزیدن، دوست داشتن و دوست شدن است. این بدان معنا نیست که انسان ذاتا دوست نمی دارد و ذاتا از دوست شدن باید هراس داشته باشد، بلکه بدان معناست که هر رابطه ای را نباید و نمی توان دوستی دانست و هر رابطه ای را هم نباید به دوست شدن تبدیل کرد. رابطه برای آشنایی است، چه آشنایی؟ آشنایی با معیارها، شرایط و شروط که اگر آنها با هم جور بودند، دوستی دیرینه رقم می خورد و اگر نه، هوایی و هوسی و چند صباحی و بعد یا فراموشی یا فاجعه.

لذا اگر همه ، برای دوست شدن و حتی دوست داشتن، سخت گیر باشند و شروطی قرار دهند و برای تحقق شروط، مبارزه و صبر کنند، بسیاری از مسائل و مصائب حل می شود. نگاهی به سخنی از لسان الغیب، سند درستی دعوی من است:

فرمود:‌

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

شیوه ی حور و پری گر چه لطیف است ولی

خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد

دلشنان شد سخنم تا توقبولش کردی

آری آری! سخن عشق نشانی دارد

در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز

هر کسی برحسب فکر گمانی دارد

من هم در باب آشنا و دوست و عشق، فکری دارم. به فکر من، آن چه جناب حافظ فرمود با شرط برای آشنایی و دوستی ملازمت دارد. قرار نیست همه با هم همصحبت دل و همنیشین راز باشند. قرار نیست هر کس در هر حال با هر قاعده ای سخن از دوست و عشق و ملازمت به زبان آرد. امروزه یکی از دردهای اجتماع ما این است که هر دو کس ، بدون هیچ بررسی و تطبیق خواسته ها و نیازها و توانایی ها و علاقه‌مندی ها و... فقط به دلیل ارتباطات اجتماعی از گرایش به دوستی سخن می گویند و بدون معطلی به آن دست می زنند و این به دلیل وجو محدودیت ها ی اجتماعی امروز است که به اسم اسلام یا هر چیز دیگر، گریبانگیر مردم ما و نیز به بهانه ی ملیت و نژاد و ... گریبانگیر همه ی مردم دنیاست.

اتفاقا برای صیانت از کلمه ی دوستی و عشق (و نه محبت) و نیز صیانت از خود فرد (اندیشه ها، فکر و آرمان هایش) باید شرط و شروطی برای هر کس بر اساس «فکرش» وجود داشته باشد تا دو همجنس(از نظر احساسات، عواطف و اندیشه) در کنار هم قرار گیرند.

وقتی دو همفکر و دو هم اندیشه ای وجود نداشته باشد، چیزی جز جسم و تن باقی نمی ماند که دلیل دوستی و آشنایی و عشق کسانی باشد و این است که اول در حق عشق ظلم می شود و آن را به شهوت پرستی متهم می کنند و دوم در حق طبیعت انسان ظلم می شود که شایستگی بین دو انسان را ( به قول شریعتی : خویشاوندی دو انسان) را لگد مال می کند تا جایی که آدم وحشت می کند به کسی بگوید دوستت دارم که اگر بگوید انگار جنایت ضد بشری انجام داده است.

می فرماید:‌بنده ی آن باشد که آنی دارد. آن داشتن معنای وسیعی دارد که به فکر من، داشتن پاره ای شرط و شایستگی است. لذا هر کس لایق و شایسته ی دوست شدن و دوست بودن نیست.

می فرماید:‌

شیوه ی حور و پری گر چه لطیف است (و لطافت و زیبایی دارد ) ولی خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد، باید به تفاوت بین خوبی و لطافت و زیبایی توجه کرد. زیبایی و خوش تیپی و خوشگلی یک چیز است که بدون خوبی کامل نیست. لذا لطافت شرط لازم است اما کافی نیست. خوبی شرط کافی است. این است که لطافت و خوبی باید کنار هم قرار گیرند. این یعنی شرط و شروط. جایی دیگر می فرماید: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان می توان گرفت. لذا حسن و ملاحت دو چیز است و شرط موفقیت کنار هم بودن آنهاست (و این یعنی شرط . اگر این دو کنار هم قرار نگیرند موفقیتی نیست.)

می فرماید:‌سخن عشق نشانی دارد. لذا هر چیزی در هر جایی منجر به عشق نمی شود. شرط عشق، نشان(شروط) است. اگر مجموع شروط بود، دوستی و دشمنی معنا دارد و گرنه خیر.!

به هر حال،

در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز

هر کسی برحسب فکر گمانی دارد

و گمان من این است که دوستی های امروزین را باید با شرط وشروط همراه کرد و گرنه عاقبتی نخواهد داشت و می شود ان چه که مولانا گفت:

عشق هایی کز پی رنگی بود

عشق نبود ، عاقبت ننگی بود.

 

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 تیر 6 :: 9:39 صبح ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

پیشگیری به جای دیوار کشی(پیشگیری از عواقب دیوار!)

هر از گاهی، طرحی علم می شود که معلوم نیست از چه پشتوانه ی علمی و تحقیقی برخوردار است.! به تازگی، موضوع جنسی کردن دانشگاه ها و جدایی آقایان از خانم ها مطرح شده که اهل فکر را برای بار دیگر عمیقاً به فکر فرو می برد که به راستی این اقدام چقدر مفید و چقدر مضر است؟

ما تجارب موفقی از دیوار کشی بین آدم ها داریم: جدایی عقب اتوبوس با جلوی آن! جدایی صف نانوایی! جدایی واگن های عقب و جلوی مترو از وسط آن ! و موارد دیگر که الان به حافظه ندارم.

ما این تجارب موفق را در میان آدم ها و از قطار شهری و نانوای محله به مدارس بردیم و دیوار کشی را از آن جا آغاز کردیم. دیوار را تا انتهای ابتدایی کشیدیم، دیدیم کم است و تا پایان سیکل ادامه دادیم، دیدیم کم است و بردیم تا سال آخر دبیرستان. یک باره دیوار را تمام کردیم و دست از جنسی بازی بر داشتیم و یک باره در دانشگاه، دو جنس را روی هم تل‌انبار کردیم. تل انباری از عقده‌های روانی که طی دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان بین دو جنس ایجاد کردیم و حساسیت‌ها را به توان چند برانگیختیم، یک باره مانند ماهی های پرورشی با شلوغی و سر صدا در دریای بی در و پیکر دانشگاه روی هم ریختیم!

حالا تازگی ها به این نتیجه رسیده ایم که دیوار کذا را باید ادامه داد. ما از این دیوار کشی دو هدف بیشتر نمی توانیم داشته باشیم که باید ببینیم کدامیک را می‌توانیم محقق کنیم:

اول: رکورد شکنی در مقابل دیوار چین و ثبت رکورد جهانی به نام ایران

دوم: اشاعه‌ی فضائل اخلاقی، گسترش مبانی انسانی، توسعه‌ی اسلام و صیانت از حجاب و عفاف

من در باب هدف اول ، بسیار امیدوار هستم اما در باب هدف دوم بسیار شک دارم. شاید ضعف ایمان من هم که مانند آب و هوای این روزها بسیار فراز و فرود دارد، باعث کج اندیشی، کمی دگر اندیشی و خاصه دشمن اندیشی من شده است و نمی توانم فهم درستی از آثار مثبت این دیوار جدید داشته باشیم. برای من چند سوال لاینحل هستند شاید کسی بتواند توضیحی بدهد تا گشایش افکارم باشد:

1-     در توصیه های حضرت آقا(مد) ما با چنین رویه‌ای مواجه نیستیم. از حضرت امام(ره) هم چیزی به خاطر ندارم. آیا این دو بزرگوار در باره ی جنس گرایی و تفکیک آدم ها بر اساس جنس به این صورت دستور یا اشاره ای دارند؟

2-     گیرم که این دیوار را از ابتدایی تا دانشگاه کشیدیم، بعد چه می شود؟ بعد از دانشگاه چه می‌کنیم؟ اگر ادامه دیوار بعد از دانشگاه ضرورت ندارد، پس ضرورت فعلی چیست؟ آیا دانشگاه تنها جایی است که دو جنس می توانند کنار هم قرار گیرند؟ آیا کنار هم قرار گرفتن دو جنس در دانشگاه باعث کسر نمرات و کاهش بهره ی هوشی می شود؟ آیا ضد ارزش‌ها فقط در دانشگاه است؟ سایر اجزا و اقصی نقاط جامعه چه می شود؟ (کجا؟ همین پارک ها، همین تئاتر شهر، همین سالن های سینما، همین ...) بالاخره این دیوار ، جایی به انتها می رسد، آن جا چه می کنیم؟

3-     چرا به جای برخورد فیزیکی و اعمال سلایق فردی، به مصون سازی ، افزایش ایمان افراد، اثبات حجاب به عنوان ارزش انسان ها(مرد و زن)، احیای حیا و عفت فردی و جمعی و... نمی ‌پردازیم؟ چرا به عواقب بعد از دیوار فکر نمی کنیم و از آن پیشگیری نمی کنیم؟

عواقب بعد از دیوار:

فرض می کنیم که قبل از دیوار ما هیچ مشکلی نداریم و وجود دیوار باعث افزایش هوش دانشجویان، تمرکز آنها به درس به جای گفتگوهای عاشقانه با بغل دستی، توسعه ی علمی کشور به جای ازدواج‌های زود رس و نارس و... شویم، بعد از دیوار چه اتفاقی می افتد؟

اول: گفت و گوهای عاشقانه تبدیل به مکاتبات عاشقانه، ساخت موشک های عاشقانه و پرتاب آن از روی دیوار می شود!

دوم: عقده‌های اجناس متفاوت که قبلا از دبیرستان به دانشگاه می ریخت، با ضریب حساسیت بیشتر به بعد از دانشگاه موکول می‌شود.(در اصل ماجرا خللی وارد نمی شود و فقط زمان بروز آن به تأخیر می افتد)

سوم: مکان فساد از دانشگاه به دیگر اماکن(مخصوصا اماکن هنری و فرهنگی) جا به جا می شود که موجب افزایش کیفیت هنر و هنرمند می شود!

چهارم: ...

پنجم:...

ششم:...

و در نهایت این مهم ترین نکته است: به جایی می رسیم که می بینیم هیچ چیزی تغییر نکرده است و اصل مساله به جای خود است و ما حتی صورت مساله را هم پاک نکرده ایم ، بلکه مکان حل مساله را از دانشگاه به جای دیگری انتقال داده ایم! چه فایده؟

باز به این موقعیت بحث برانگیز می رسیم: چه باید کرد؟ بهتر نیست به جای دیوار کشی، پیشگیری و مصون سازی کنیم؟

 




موضوع مطلب :


شنبه 90 تیر 4 :: 10:45 صبح ::  نویسنده : ایرج گلشنی

از علی(ع) تا ناجا

اسیب شناسی رفتار نیروی انتظامی در مبارزه با بد حجابی

روزی به پیامبر اعظم(ص) خبر آوردند که در فلان خرابه(خانه) دو نفر در حال انجام رفتار غیر شرعی هستند. می‌گویند یکی از صحابه(که نمی خواهم نام ببرم و مهم هم نیست کی بود) با عصانیت معروفش به خشم آمد و دست به قبضه شمشیر برد و رخصت خواست تا برود و حقشان را کف دستشان بگذارد.

پیامبر اعظم(ص) او را به نشستن امر کرد.

صحابه‌ی دیگر برخاست و اجازه خواست تا برود و به مساله رسیدگی کند که باز پیامبر اعظم(ص) امر به نشستن کرد. صحابه ی دیگر و دیگر... تا این که پیامبر اعظم(ص) امر کردند که بروید علی را بیاورید.

می‌گویند علی(ع) آن هنگام بیمار بود و از درد چشم رنج می برد. علی را آوردند و او در برابر پیامبر اعظم(ص) به احترام ایستاد. پیامبر اعظم(ص) امر کرد تا او به این مساله رسیدگی کند.

علی(ع)، به همراه خبردهنده‌ی خبر به راه افتاد و نیمه راه به او گفت: هر گاه به نزدیکی‌های محل رسیدیم خبر بده. به نزدیکی محل رسیدند و مخبر گفت که نزدیک شده اند. آن گه علی(ع) شروع به سرفه کرد و بلند سرفه کرد تا ...

علی (ع) و مخبر به نزد پیامبر اعظم(ص) برگشتند. مخبر بنا کرد به فریاد و فغان که ای پیامبر خدا، این علی عمداً سرفه کرد و خاطیان خود را جمع و جور کردند و گریختند.

پیامبر اعظم(ص) رو به علی(ع) کرد و فرمود: ای علی، چه دیدی؟

علی (ع) گفت: من هیچ ندیدم.!

سیره‌ی معصومین(ع) بیانگر واقعیت اسلام و اسلام واقعی است و هر آن چه از این سیره دور است، چیزی جز تظاهر به اسلام برای سرکوب مردم و استمرار حاکمیتی غیر اسلامی نیست؛ مگر آن که فکر کنیم که حکومت هزار ماهه‌ی امویه و چند صد ماهه‌ی عباسیه چیزی غیر از تظاهر به اسلام بوده است.

مهم نیست چه کسی و در کجا به اسلام تظاهر می‌کند، مهم این است که آن چه اتفاق می‌افتد و در جهت اهداف اسلام و بر اساس سیره‌معصومین(ع) نیست، چیزی غیر از اسلام راستین است.

بر اساس این مقدمه چند نکته قابل یادآوری است:

اول: عنصر آگاهی و یاددادن و تبلیغ ، فرهنگ سازی، دعوت به احسن و... در اسلام حرف اول را می زند و بشارت همواره مقدم بر نذیر است.

دوم: برخورد سخت به جای برخورد احسن، اعمال فشار به جای ازدیاد آگاهی، اعمال نصیحت و آموزش توسط نیروی قهریه به جای نیروی روحانی، گشت ارشاد به جای تبلیغ اسلامی و... همه از مواردی است که حقیقتا با ذات مقدس اسلام جور در نمی‌آید یا حداقل این که کسی چون من نمی‌تواند جور بودن آن را بفهمد.

این است که احساس می‌کنیم تضادی بزرگ میان آن چه اسلام می گوید و آن چه به اسم اسلام انجام می شود، وجود دارد. مسلمان تربیت کنی به روش گشت ارشاد با آن چه که روش پیامبر اعظم(ص) است خیلی فاصله دارد یا شاید ایمان ما به شدت تضعیف شده و غیرتی نمی‌شویم تا با باتوم روسری به سر کسی بکشیم.

این حرف‌ها از سر مخالفت با حجاب یا بی خیالی نسبت به بد حجابی نیست بلکه نگاه یک شهروند معمولی است که خیال می‌کند اگر حجاب را بخواهیم با چنین وضعی حفظ کنیم، بهتر است که نکنیم و اگر کسی قرار است بدین رویه محجبه شود، بهتر است که نشود.

آسیب شناسی چنین رفتاری از واضحات است که به مواردی اشاره می کنم:

اول: نا امنی اجتماعی. زمانی که فشار باتوم جای کار فرهنگی را می گیرد، اجتماع خود به خود دچار نگرانی و دلشوره می شود . ممکن است کسانی باشند که دلشان خنک شود از این که بدحجابی را می گیرند و کشان کشان به سوی مینی بوس می برند، اما وقتی متوجه شود که در دل اجتماع ما چنین رفتار خشنی صورت می گیرد و بازتاب آن می تواند بسیار بد باشد، دل خنکش خیلی شاد نمی ماند.

دوم: ناکارایی آموزش های دینی: دین را باید باور کرد تا به دستورات آن عمل شود. و این باوراندن از کلاس های قرآن و آموزش دین بر می‌آید نه از زوزه و سوزش باتوم. این است که با نمایش ضد بدحجابی داریم ترویج می کنیم که آموزه های ما غلط یا کم اثر و حتی بی اثر بوده است.

سوم: دلزدگی مردم: مردم دین اسلام را دین رئوفی می دانند و با بیماران از آن انتظار برخورد مناسبی دارند. بدحجابی هم بیماری است که از روح مریض و روان پریش و اعتماد به نفس پایین خبر دارد که فرد با هزار رنگ و لعاب خود را به دیگران عرضه می دارد تا هستی یابد . اگر با این بیماری با رویه ی قهری برخورد کنیم، چه اتفاقی می افتد؟ ایا دیگران را به بیماری دلزدگی دچار نمی کنیم؟

چهارم: وجه بین المللی: نباید مسلمانان را برای ترویج دینشان به وحشی گری متهم کنند. رفتار علیه بدحجاب با چنین رویه ای چیزی نیست مگر خوراک تبلیغی برای دشمنان و نابود کردن وجهه‌ی مردمی نظام و نشان دادن چهره ی وحشیانه ای از اسلام.

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر: مگر نه این که جامعه اسلامی باید خود اهل امر به خوبی و نهی از زشتی باشد. ؟ پس چرا نیروی انتظامی به تنهایی می خواهد جای همه ی مسلمانان را پر کند؟ یعنی نیروی انتظامی این همه احساس مسئولیت می کند؟ اگر چنین است چرا دیگر موارد را که باعث عذاب مردم شده اند را فراموش کرده اند. نمونه ی کوچکش همین موتورسوارهای تهران است که از زمین و زمان می بارند و سلب آسایش کرده اند.

ششم و هفتم و هزارمی که هر کدام از شما می توانید آسیبی دیگر در این اقدام ببینید و بگویید ترا به خدا نکنید! دین اسلام را این طور ترویج نفرمایید و مردم را این چنین مسلمان و با حجاب نکنید که درختی که ریشه در آب داشت، میوه نکاشت.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 تیر 1 :: 8:48 صبح ::  نویسنده : ایرج گلشنی

 

پیشگیری از قضاوت غلط یا

اشتباه من و مکتب من

این روزها، هفته ی قوه قضاییه را پیش رو داریم و هر جا سخن از این قوه پیش می‌آید، مباحثی چون عدل و عدالت از هر زبان و رسانه طرح می‌شود.

سه گروه در این موضوع مداقه و اندیشه می‌کنند:

گروه اول: آنان که کاملا علمی بحث می کنند و موضوع عدالت را از نظر چیستی و چرایی مورد بررسی قرار می‌دهند، اما اجرای آن را وظیفه ی خود نمی دانند.

گروه دوم: سیاسیون که عدالت را بهانه ای برای شعارهای تبلیغی خود قرار می دهند اما اجرای آن را به دیگران محول می‌کنند.

سوم: مردم عامی که عدالت را پناه‌گاه خود برای زندگی آبرومند و آرام یافته اند؛ اما قدرتی برای اجرای آن ندارند.

چهارم: قضات و حقوق دانان که عدالت را بهانه ی کار و اشتغال خود می‌دانند، اما اجرای آن را شخصی کرده و بر اساس سلیقه‌ی خود آن را عمل می‌کنند.

عاقبت چنین طرز نگاه و برخورد با عدالت، قطعا بی‌عدالتی در شکل‌های گوناگون آن است.

اما غیر از گروه‌های فوق، هستند کسانی که بی‌عدالتی موجود را که بسیار هم روشن و نگران کننده است را چماق می‌کنند تا بر سر اسلام بکوبند آن هم به این دلیل که دلیل که قوای سه گانه‌ی ما مدعی اسلام، آن هم اسلام ناب محمدی(ص) هستند.

وقتی فاصله‌ی زیادی بین بینش اسلامی به عنوان وضعیت مطلوب با آن چه مشاهده می‌کنیم به عنوان وضعیت موجود، وجود دارد، سعی می‌کنند کوزه‌های عقده و عداوت را بر سر اسلام بکوبند.

به این دسته از افراد باید گفت و به برخی دوستان باید یادآوری کرد:

صرف ادعای اسلام و اسلامی بودن، به معنی عمل واقعی به اسلام شریف نیست. در طول تاریخ بسیار بودند حکومت ها که مدعی اسلام بودند و به اسم اسلام حکومت کردند، اما از ماهیت اسلامی به دور بودند. امویه و عباسیه و... مگر به اسم کفر حکومت کردند؟ علاوه بر این، معدود هستند حکومت‌هایی که با رهبر صالح، برای احیای دین اسلام و حاکمیت آن اقدام کردند. نظام اسلامی ما به رهبری رهبران بزرگ آن، هنوز عمری طی نکرده است و سی و دو سال برای تحقق آرمان ها کافی نیست. ضمن این که سیاسیون دغل‌کار همواره آماده ی منحرف کردن تفکر راستین به نفع خود هستند.

باید یاد آور شد که اسلام مسئول تمام کاستی های ما نیست. در اسلام اصولا کاستی وجود ندارد؛ اما اجرا ی ناقص از یک سو و ادعای اسلامی بودن از سوی دیگر، موریانه‌ی نفاق را به جان اسلام ناب انداخته است.

وارد بازی غلط نشدن، تفکر غلط نسبت به اسلام نداشتن، نگاه درست به قضایا و فهم و تشخیص و تمیز اسلام ناب از بازی‌های سیاسی را با این نکته‌ی مولا(ع) دریابیم:

«اشتباه مرا به حساب مکتب من نگذار»

مکتب من(اسلام) از خطا بری است. اجرای غلط و ناقص توست که ایراد کار است.

اسلام می گوید حفظ ناموس و آبرو، تو که فادر به حفظ ناموس نیستی و آبروی این و آن می بری چه ربطی به اسلام دارد؟

اسلام می گوید از رنگ های شاد و روشن استفاده کنید، تو که همه ی مردم را مانند دوران عباسی و ساسانی، سیاه جامه می‌خواهی چه ربطی دارد به اسلام؟

اسلام می‌گوید، ای پیامبر اگر اخلاق نرم نداشته باشی از تو دور می‌شوند، و ای پیامبر با اخلاق نیکو با مردم سخن کن و ای پیامبر با قول احسن وعمل احسن پیام برسان و... اما تو که با زور باتوم می‌خواهی چادر سر این و آن کنی چه ربطی دارد به اسلام؟

اسلام می‌گوید...

اسلام این می گوید و تو آن می‌کنی! اسلام چه گناهی دارد؟

 گناه اسلام این است که امروزه تبدیل شده است بهانه ای برای تو برای زجر امت اسلام!

گناه شما این است که زمینه ساز ظهور آقایتان(عج) نشده اید.

گناه من این است که امروز این مطلب را نوشتم.

و گناه خدا این است که بیش از حد مجاز صبر دارد!!

هفته قوه قضاییه مبارک!!!




موضوع مطلب :



دلیل
درباره وبلاگ

اندیشه، حد و مرز ندارد و تا آن جا که دلیلی برای بودن وجود داشته باشد، اندیشه فراتر از آن وجود خواهد داشت و برای این بودن دلیل ها خواهد داشت تا نتیجه ی آن شدنی شایسته باشد.
پیوندها
www.shereno.com">شعر نو
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 213470